اگر گیمر باشید، احتمالا اسم وارهمر ۴۰۰۰۰ (Warhammer 40K) به گوشتان خورده است و شاید حتی بازیهای معروف و تحسینشدهای مثل سری استراتژی طلوع جنگ (Dawn of War) را که در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ واقع شدهاند بازی کرده باشید. اما مشکل اینجاست که دنیاسازی وارهمر ۴۰۰۰۰ آنقدر گسترده و غنی است که اگر با اطلاعات صفر یکی از بازیهای آن را شروع کنید شاید از حجم اسمها و اشارات ناشناخته گیج شوید و نتوانید با داستان ارتباط برقرار کنید. در سری مقالات «وارهمرشناسی» قصد بر این است که در مطالبی جمعوجور هرچه لازم است دربارهی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ بیان کنیم، طوری که با خواندن این مطالب بتوانید با خیال راحت هر اثری در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ را بازی کنید/تماشا کنید/بخوانید و مطمئن باشید که در دنیاسازی پیچیده و حجیم این مجموعهی علمیتخیلی حماسی و تاریک گم نخواهید شد. با ما همراه باشید.
مقدمه
ایمپریوم بشریت (The Imperium of Mankind) قلمرویی است که در آن تریلیونها انسان زندگی میکنند. این یعنی درصد بسیار کمی از آنها قرار است در حدی برجسته باشند که نامشان در کتابهای تاریخی ثبت شود.
گاهی این اشخاص برجسته انسانهای عادی هستند، مثل کاییفِس کین (Caiphas Cain) و اسلای ماربو (Sly Marbo). برخی دیگر مارینهای فضایی بزرگ هستند، مثل لوگان گریمنار (Logan Grimnar) یا دانته، یکی از اعضای گروه فرشتگان خونین (Blood Angels).
با این حال، به استثنای امپراتور بشریت (The Emperor of Mankind) – که با فاصلهی زیاد مشهورترین و برجستهترین انسان است – برجستهترین ساکنین ایمپریوم پرایمارکها (Primarch) هستند. پرایمارکها فرزندان امپراتور هستند که او با ژن خودش آنها را ساخته است.
از زمان به وجود آمدنشان، پرایمارکها تغییرات و تحولات زیادی را پشتسر گذاشتهاند و از بزرگترین قهرمانان بشریت به بزرگترین دشمنان بشریت تغییر موضع دادهاند و فرماندهان جنگهای بزرگی بودهاند، هم در دفاع از ایمپریوم و هم در راستای نابودی آن. هرکدام از پرایمارکها بههنگام تولد از امپراتور جدا و در طول کهکشان پراکنده شدند. برای همین هرکدام از آنها شخصیت، روش جنگی و هویت فرهنگی بسیار متفاوتی را نسبت به بقیه اتخاذ کرد.
در این مطلب هدف این است که بدون پرداختن بیشازحد به جزییات، نگاهی کلی به همهی پرایمارکها و خاستگاه و تاریخچهی پشت هرکدام داشته باشیم.
بیشتر بخوانید: با دنیای غنی و جذاب وارهمر ۴۰۰۰۰ آشنا شوید؛ مجموعه مقالات وارهمرشناسی
خاستگاه پرایمارکها
پرایمارکها ۲۰ نفر – یا بهطور دقیقتر ۲۱ نفر – بودند. تاریخ به وجود آمدن آنها به هزاران سال پیش – یعنی هزارهی بیستونهم – روی سیارهی زمین (یا Terra) برمیگردد. امپراتور بشریت قصد داشت با ژنهای خودش چند ژنرال جنگی برای خود بسازد تا آنها رهبری جنگجویانی را برای متحد کردن دوبارهی زمین بر عهده بگیرند.
محض یادآوری: در هزارهی بیستونهم، بشریت عصر تکنولوژی بزرگی را پشتسر گذاشته، به پیشرفت بسیار زیادی دست پیدا کرده و بین ستارگان و سیارههای دوردست گسترش پیدا کرده بود.
با این حال، بنا به دلایل بسیار، این عصر طلایی تکنولوژی به پایان رسید. یکی از این دلایل، شورش مردان پولاد (Revolt of the Men of Iron) بود که در اصل ماشینهایی هوشمند بودند. یکی دیگر از دلایل به وجود آمدن سایکرها (Psycher) بود که عمدتاً تکنسینهایی بیثبات و خطرناک بودند.
در نهایت، بشریت از هم گسست و پراکنده شد. سیارهی زمین نیز از جانب طوفانهای وارپ (Warp Storms) احاطه و به حال خود رها شد. تقریباً تمام آثار تمدن از روی سیارهی زمین پاک شدند و صرفاً یک سری تکنو-بربر (Techno-Barbarians) سر تصاحب بقایا به جان هم افتادند.
این مسئله امپراتوری را بر این داشت که نژادی از سربازهایی با ژنتیک دستکاریشده به نام جنگجوهای رعد (Thunder Warriors) به وجود بیاورد. امپراتوری با کمک جنگجوهای رعد، در جریان نهضتی به نام نهضت بزرگ (The Great Crusade) زمین را متحد کرد و قلمروهای جداشدهی بشریت را دوباره زیر پرچم خود درآورد.
جنگجوهای رعد، با وجود قدرتمند بودن، عمر کوتاهی داشتند و سرکش بودند. برای همین، برای اینکه امپراتور دوباره بتواند کهکشان را تصاحب کند، نیاز به جایگزینی برای آنها داشت. بدین ترتیب پروژهی پرایمارک و آفرینش لژیونهای مارینهای فضایی کلید خورد.
فرآیند دقیقی که امپراتور با دنبال کردن آن پرایمارکها را به وجود آورد، یک راز باقی مانده است، چون افراد کمی در این فرآیند دخیل بودند.
پرایمارکها کلونهای امپراتور نبودند، بلکه بر پایهی ژنهای امپراتور و شخص دیگری به نام اردا (Erda) بهکمک مهندسی ژنتیک ساخته شدند. امپراتور و اردا هردو جزو همیشگیها (Perpetuals) بودند، نوع منحصربفردی از انسان که عملاً عمر جاودان دارد. طبق گفتهی اردا، همیشگیها قدم بعدی در تکامل انسان بودند.
تصویری از پرورش پرایمارکها در آزمایشگاه
همچنین طبق گفتهی برخی امپراتور از نوعی دانش ماوراءطبیعه یا قدرتهایی که از وارپ برگرفته شده بودند، کمک گرفت تا پرایمارکها را به وجود بیاورد.
بدین ترتیب، ۲۱ تن از پسران امپراتور آفریده شدند. این پسران در محفظههای پرورش سریع ژن (Accelerated Gene Culturing Chambers) به وجود آمدند. با این حال، پیش از بلوغ یافتنشان، خدایان کیاس (Chaos Gods) با کمک یک گرداب بزرگ از جنس وارپ موفق شدند آنها را در طول کهکشان پراکنده کنند.
برخی میگویند که در طی این پروسه خدایان کیاس ذهن آنها را دستکاری و بهنحوی فاسدشان کردند. برخی دیگر میگویند که خود شخص امپراتور بنا بر اهدافی خاص فرزندانش را در طول کهکشان پراکنده کرد. اردا هم ادعا کرد که خودش فرزندانش را در کهکشان پراکنده کرد تا آنها را از سرنوشت شومی که در انتظارشان بود نجات دهد.
این پراکندگی – به هر دلیلی که اتفاق افتاد – باعث شد پرایمارکهای جوان هرکدام از سیارههای مختلف سر در بیاورند و فاصلهی فیزیکی زیادی با امپراتور پیدا کنند. جالب اینجاست که هرکدام از این پرایمارکها از سیارهای سر در آوردند که یک کلونی دوردست از انسانها در آن ساکن شده بود و هیچکدام وارد سیارهای با شرایط (و موجودات) وحشتناک نشدند. این نشان میدهد هرکس که مسئول این تصمیمگیری بود، بهشکلی حسابشده و عمدی آنها را به سیارههایی که رویشان فرود آمدند فرستاده بود.
امپراتور که حس میکرد فرزندانش زندهاند، تصمیم گرفت در جریان نهضت بزرگ همهیشان را پیدا کند و با استفاده از دیانای آنها لژیون مارینهای فضایی را به وجود آورد. محتوای ژنتیکی هر پرایمارک برای ساختن یک لژیون به کار رفت و برای همین تعداد لژیونها به ۲۰ عدد رسید.
با اینکه رقم واقعی مشخص نیست، تخمین زده میشود که در جریان نهضت بزرگ ۲ میلیون مارین فضایی حضور داشتند. شاید در مقالهای جدا بهطور کلی به هرکدام از لژیونها پرداخته شود.
در طی هزارهی سیام، همهی پرایمارکهای گمشده پیدا شدند و اولینشان هم هوروس لوپرکال (Horus Lupercal) بود. به هر پرایمارک، کنترل لژیونی که بر اساس ژنهای او ساخته شده بود، سپرده شد و هرکدام بهشکلی منحصربفرد توسعه پیدا کردند.
حال بیایید بهترتیب به هرکدام از پرایمارکها بپردازیم:
پرایمارک اول: لاین الجانسِن (Lion El’Jonson)
لاین الجانسن، که با عنوان لاین (شیر) و نخستین (The First) نیز شناخته میشود، به سیارهی خطرناک کالیبان (Caliban) فرستاده شد. کالیبان سیارهای آغشته به وارپ است که از جنگلهای انبوه پوشیده شده که در آن حیوانات بسیار وحشی ساکناند.
لاین بهمدت یک دهه تنها در حیات وحش زندگی کرد تا اینکه گروهی از شوالیههای جنگجو او را با خوئی وحشی و سر و وضع خونین پیدا کردند. در ابتدا شوالیهها تصمیم گرفتند او را بکشند، ولی مردی به نام لوثر (Luther) حس کرد که او فردی خاص است و موفق شد او را آرام کند و نزد خود ببرد.
لوثر اسم او را لاین الجانسن گذاشت. دلیلش برای این اسمگذاری این بود که خوی پرجوشوخروشاش او را یاد وحشیترین حیوان جنگلهای کالیبان یعنی شیر کالیبانی (The Calibanite Lion) میانداخت. الجانسن هم به معنای «فرزند جنگل» بود.
مردم کالیبان بهمدت ۵۰۰۰ سال از بقیهی بشریت جدا بودند و در سیستم فئودالی متشکل از محفلهای شوالیهای زندگی میکردند. لاین الجانسن در نهایت به استاد بزرگ این محافل تبدیل شد و موفق شد همهی این محفلها را متحد کند تا در کنار هم، سیاره را از وجود حیوانات وحشی پاک کنند.
وقتی امپراتور لاین را پیدا کرد، فرماندهی لژیوناش به او سپرده شد. او اسم لژیون را فرشتگان تاریک (The Dark Angels) گذاشت. ریشهی این اسمگذاری یک افسانهی کالیبانی قدیمی بود.
در طی نهضت بزرگ، لاین بهعنوان استراتژیستی باهوش و جنگجویی توانمند شناخته شد، ولی بسیاری از پرایمارکها بهخاطر ذات درونگرا و مخفیکارش، به او اعتماد نداشتند.
تصویری از لاین الجانسن
او هم در زمینهی اعتماد کردن به برادرانش با چالش مواجه شد و برای همین با تعدادی از آنها رابطهی شکرآب داشت. در طی جریان ارتداد هوروس (Horus Heresy) (اگر نمیدانید قضیهی ارتداد هوروس چیست، به شمارهی اول سری مقالات رجوع کنید)، لاین به امپراتور وفادار ماند، ولی بهخاطر تاخیرش نتوانست خود را به نبرد بزرگ برساند.
لاین و لژیون مارینهایش با حس عذاب وجدان به کالیبان برگشتند، ولی در آنجا یار و همراه دیرینهاش لوثر به او خیانت کرد. پس از اینکه این دو با هم مبارزه کردند، لاین مخفیانه به صخره (The Rock) برگشت. صخره، صومعهدژ (Fortress Monastery) فرشتگان تاریک، در اصل یک فضاپیما بود. او در آنجا به خوابیدن و انتظار کشیدن مشغول شد تا در زمان نیازی بزرگ دوباره برخیزد.
تصویری از لاین الجانسن
اخیراً لاین اعلام کرد که در حال بازگشت برای کمکرسانی به ایمپریوم است.
پرایمارک دوم: ناشناخته
بله، درست خواندید: در حال حاضر هیچ اطلاعاتی دربارهی هویت پرایمارک دوم (و همچنین یازدهم) موجود نیست. تمام بایگانیها، مجسمهها، آیکونها و اطلاعات مربوط به پرایمارکهای دوم و یازدهم، در کنار لژیونهای مربوط به آنها، از اسناد تاریخی حذف شده است.
مشخصاً اطلاعات دقیقتر دربارهی دلیل این کار مشخص نیست. تنها چیزی که میدانیم این است که این کار قبل از وقوع ارتداد هوروس انجام شد و حتی پرایمارکهای دیگر هم دربارهی دو برادر گمشدهیشان حرفی نمیزنند. گفته میشود بسیاری از مارینهای فضایی که عضوی از لژیونهای مربوط به این دو پرایمارک بودند، در نهایت به اولترامارینها (Ultramarine)، لژیون سیزدهم، پیوستند.
با این حال سانگویینیوس (Sanguinius)، پرایمارک نهم، بهطور ضمنی اشاره کرد دلیل پاکسازی حداقل یکی از لژیونها، ناخالصی ژنتیکی بود. بهطور کلی پرداختن به این مسئله از حوصلهی این مطلب خارج است، ولی باید اشاره کرد که این دو پرایمارک گمشده هیچ تاثیری روی وقایع فعلی ندارند.
پرایمارک سوم: فولگریم (Fulgrim)
فولگریم پرایمارک سوم است که با نام فنیقی (The Phoenician) و روشناییبخش (The Illuminator) نیز شناخته میشود. فولگریم از سیارهی فقیر کیموس (Chemos) سر در آورد. ساکنین کیموس مجبور بودند در طول زندگی ناخوشایندشان دائماً کار کنند تا زنده بمانند.
فولگریم سریع به زندگی در کیموس عادت کرد و طولی نکشید که مشغول اعمال تغییرات روی تکنولوژیای شد که مردم در فولگریم با آن از معدن منابع استخراج میکردند. او عملکرد این تکنولوژی را بهطور قابلتوجهی ارتقا داد.
در سن ۱۵ سالگی، او به یکی از مدیران اجرایی سیاره تبدیل شد و تحت رهبری او، تیمهایی از مهندسان در طول سیاره سفر کردند تا بسیاری از معدنهای از دسترفته را تعمیر یا دوباره تصاحب کنند.
بهلطف تلاشهای او، اقتصاد کیموس جانی دوباره گرفت و طولی نکشید که او به تنها فرماندهی این سیارهی متحدشده تبدیل شد. پس از اینکه امپراتور وارد سیاره شد، فولگریم بدون اینکه کلمهای حرف بزند، به او نگاهی کرد و بعد زانو زد و شمشیرش را به او تقدیم کرد.
پس از آن، فولگریم به زمین برده شد تا لژیون مارینهای فضاییاش را ملاقات کند. او متوجه شد که بهخاطر وقوع یک سانحه، بیشتر ژندانههای (Gene-Seed) آنها نابود شده بود و بهخاطر همین فقط ۲۰۰ نفر از آنها باقی مانده بودند.
تصویری از فولگریم
گفته میشود که سخنرانی او به هنگام ملاقات با این لژیون آنقدر الهامبخش و قوی بود که امپراتور بههنگام شنیدن آن تصمیم گرفت اسم این لژیون را فرزندان امپراتور (Emperor’s Children) بگذارد و به آنها اجازه دهد نشان آکیلا (Aquila)، سمبل شخصی امپراتور را روی زرهیشان درج کنند.
با این حال، طولی نکشید که فولگریم به یک درگیری ذهنی مخرب دچار شد: او روز به روز بیشتر به این باور پیدا کرد که او و لژیونش باید هرچه بیشتر برای رسیدن امپراتور به کمال تلاش کنند؛ آن هم کمال در همهچیز: از تاکتیکهای نظامی گرفته تا هنر و ظاهر فیزیکی. در طی یکی از کارزارهای نهضت بزرگ، فولگریم شمشیری پیدا کرد که موجودات بیگانه آن را ساخته بودند و تصمیم گرفت شخصاً از آن استفاده کند.
تصویری از فولگریم و همرزمانش
ولی معلوم شد که این شمشیری شیطانی است که بهتدریج نفوذ کیاس را روی ذهن و روح او بیشتر کرد. این مسئله، در کنار دوستی فولگریم با هوروس، برای هوروس امکانی فراهم کرد تا در جریان ارتداد هوروس او را به سمت جناح خود جذب کند. استدلال هوروس برای جذب کردن او این بود که امپراتور در اصل مانعی برای رسیدن بشریت به کمال مطلق است.
فولگریم سعی کرد فروس مانوس (Ferrus Manus) را متقاعد کند تا او هم به جناح هوروس ملحق شود، ولی وقتی موفق به این کار نشد، او را کشت. بعداً برادرش پرتورابو (Perturabo) بدن فانی فولگریم را از بین برد، ولی فولگریم با هویتی جدید از نو متولد شد: یکی از شاهزادگان شیطانی اسلنش (Daemon Prince of Slaanesh).
تصویری از فولگریم پس از تبدیل شدن او به یکی از شاهزادگان شیطانی
پس از پایان ارتداد هوروس، فولگریم همچنان به خدمتگزاری به اسلنش ادامه داد و هم او و هم لژیوناش، فرزندان امپراتور، تا هزارهها مایهی آزار و اذیت ایمپریوم بودند.
پرایمارک چهارم: پرتورابو (Perturabo)
پرتورابو، که با عنوان پرایمارک جنگجویان پولادین (Primarch of the Iron Warriors) نیز شناخته میشود، از سیارهای به نام المپیا (Olympia)، سیارهای کوهستانی و پرفراز و نشیب، سر در آورد.
پرتورابو به خانهی یکی از اربابان جنگی سیاره برده شد. این ارباب جنگی او را طوری تربیت کرد که به یک ژنرال خونخوار و سنگدل تبدیل شود و با استفاده از هوش و مهارتش اربابان جنگی رقیب را از بین برد.
پرتورابو، که استعدادی ذاتی در زمینهی منطق سرد و تکنولوژی داشت، نسبت به مردم بهشدت مذهبی المپیا حس انزجار پیدا کرد و هیچگاه به هیچیک از آنها اعتماد پیدا نکرد، منجمله پدری که او را به فرزندخوادگی قبول کرده بود.
برخلاف بسیاری از پرایمارکهای دیگر، پرتورابو در زمانی که امپراتور وارد سیارهاش شد، به فرماندهی آنجا تبدیل نشده بود. بهجایش، پس از اینکه امپراتور سر رسید و او را به لژیوناش معرفی کرد، او از مارینهای فضایی تحت فرمانش استفاده کرد تا پدرخواندهاش را کلهپا و سیاره را تصاحب کند.
پس از آن، او مدتی در سیارهی زمین ماند و وقت خود را صرف اکتشاف رازهای گذشتهی بشریت کرد. گفته میشود که پرتورابو از بیشترین پتانسیل برای یادگیری دانش علمی و فنی برخوردار بود. بیشتر پرایمارکهای دیگر بهخاطر لجباز بودن، بیرحم بودن و زود عصبانی شدنش عمدتاً از او دوری میکردند.
تصویری از پرتورابو
پس از اینکه او فرماندهی جنگجویان پولادین را بر عهده گرفت، سابقهی عملکرد آنها در جنگها را بررسی کرد و بابت تمام شکستهایشان مجازات تعیین کرد: اینکه از هر ۱۰ سرباز، یکیشان تا حد مرگ کتک زده شود. به این مجازات دهیککشی (Decimation) گفته میشود.
در جریان ارتداد هوروس، پرتورابو متوجه شد که در غیبت او، مردم المپیا شورش کردهاند. برای همین او یک پاکسازی بزرگ را داخل سیاره ترتیب داد و پنج میلیون نفر را کشت، منجمله هر جنگجوی پولادینی که حاضر نشد در این کشتوکشتار شرکت کند. او حتی خواهر ناتنی خود را در جریان این پاکسازی با دستان خود خفه کرد و بعد متوجه شد که امپراتور هیچگاه او را بابت اتفاقی که در آن سیاره افتاد نخواهد بخشید.
تصویری از پرتورابو و همرزمانش
اما هوروس او را بهخاطر اقدام قاطعانهاش ستود و برای همین پرتورابو به او سوگند وفاداری یاد کرد. پس از پایان ارتداد هوروس، پرتورابو به شاهزادهی شیطانی کیاس مطلق (Daemon Prince of Chaos Undivided) تبدیل شد.، فرقهای از پرستندگان کیاس که همهی خدایان کیاس را به یک میزان میپرستند.
پرایمارک پنجم: جاگاتای خان (Jagatai Khan)
پرایمارک پنجم جاگاتای خان است که با عنوان خان بزرگ یا شاهین جنگی نیز شناخته میشود. جاگاتای از سیارهای به نام چوگوریس (Chogoris) سر در آورد، سیارهای سرسبز با دشتهای گسترده و بزرگ و کوههای مرتفع. در آن زمان، امپراتوری حاکم بر سیاره، خاندان اشرافی سازمانیافتهای بود. ولی بهجای این امپراتوری، قبیلهای کوچک که در یکی از چمنزارهای سیاره ساکن بودند، خان را پیدا کردند.
رییس این قبلیه خان را به چشم هدیهای از جانب خدایان دید و او را به فرزندخواندگی پذیرفت. بنابراین وقتی یکی از قبایل رقیب، ناپدری خان را به قتل رساند، خان، با وجود سن کمش، گروهی از سربازان را علیه این قبیله شوراند تا انتقام ناپدریاش را بگیرد.
این انتقامگیری بسیار خونین و بیرحمانه بود، ولی پس از پایان آن، خان قسم خورد که جنگیدن را به پایان برساند و همهی قبیلهها را متحد کند. بدین ترتیب، او به رهبری بزرگ تبدیل شد.
تصویری از جاگاتای خان
در نهایت، خان موفق شد کل سیاره را فتح کند، ولی با توجه به اینکه او علاقهای به حکومت بر این امپراتوری نداشت، مردمش به حالت زندگی قبلیهای برگشتند. وقتی امپراتور وارد سیاره شد، خان به او سوگند وفاداری یاد کرد و فرماندهی لژیون مارینهای فضاییاش به او سپرده شد. این لژیون با نام زخمهای سفید (White Scars) شناخته میشود. در طول نهضت بزرگ، خان عمدتاً به کار کسی کار نداشت و فقط با هوروس و مگنوس سرخ (Magnus the Red) رابطهی دوستی برقرار کرد.
ولی وقتی ارتداد هوروس اتفاق افتاد، جاگاتای خان طرف کسی را نگرفت و برایش سوال بود که دلیل این همه خونریزی چیست. او در طی گفتگویی با مورتاریون (Mortarion) گفت که با وجود اینکه قبول دارد امپراتور به یک دیکتاتور تبدیل شده است، ولی در کنارش باید این را هم در نظر گرفت که هوروس بردهی کیاس شده بود.
خان و زخمهای سفید چهار سال آتی را صرف مبارزه با خیانتکاران کردند و در جریان محاصره شدن زمین، او با مورتاریون مبارزه کرد. در نهایت او موفق شد سر مورتاریون را قطع کند، ولی در جریان این مبارزه بهشدت زحمی شد.
تصویری از نبرد جاگاتای خان با مورتاریون
امپراتور بدن او را شفا داد، او بیدار شد و به خدمت در ایمپریوم ادامه داد. ولی در طی نبردی با الدارها (Eldar)، او در تارراه (Webway)، بعد زمانی/مکانی هزارتومانند آنها گم شد و از آن موقع تاکنون کسی او را ندیده است.
پرایمارک ششم: لیمن راس (Leman Russ)
پرایمارک ششم، لیمن راس یا گرگ بزرگ (The Great Wolf) است که بهعنوان فرماندهی لژیون گرگهای فضایی (Space Wolves) شناخته میشود. لیمن راس از یک سیارهی یخی دورافتاده به نام فنریس (Fenris) سر در آورد. در آنجا دستهای از گرگها او را بزرگ کردند. در یک مقطع، در طی زمستانی بسیار سخت، این گرگها به یک دهکده حمله کردند تا به منابع غذایی آنها دست پیدا کنند. مردم دهکده موفق شدند حملهی گرگها را دفع کنند، ولی بهلطف کمک لیمن راس، همهی گرگها موفق شدند از این حمله جان سالم به در ببرند و فرار کنند.
پادشاه مردم دهکده گروههایی از سربازها را مامور کرد تا سراغ گرگها بروند و تهدید آنها را برای همیشه خنثی کنند. حملهی آنها به مرگ تعدادی از گرگهای محافظ راس و دستگیری خود راس منجر شد.
پس از این اتفاق، راس نزد پادشاه برده شد و یاد گرفت چطور بین انسانها زندگی کند و حرف بزند. طولی نکشید که او به جنگجویی فوقالعاده تبدیل شد و فهمید که بیشتر انسان است تا گرگ، ولی هم از انسانها و هم از گرگها برتر است.
در اینجا، به او لقب لیمنِ مردم راس (Leman of the Russ People) داده شد و پس از درگذشت پادشاه قبلی، بهعنوان پادشاه جدید سیاره انتخاب شد. وقتی امپراتور وارد سیاره شد، از جادوی استتار و گیجسازی استفاده کرد و بهخاطر همین، راس حاضر نشد او را بهعنوان ارباب بشریت بپذیرد.
تصویری از لیمن راس
بهجایش لیمن راس او را به تعدادی آزمون دعوت کرد. اولین آزمون، آزمون خوردن بود. امپراتور در آن شکست خورد. آزمون دوم، آزمون نوشیدن بود. امپراتور در آن هم شکست خورد. با این حال، آزمون سوم یک دوئل بود و پس از چند ساعت گلاویز شدن، امپراتور بالاخره موفق شد راس را شکست دهد و او هم به امپراتور اعلام وفاداری کرد.
به او فرماندهی لژیوناش، گرگهای فضایی، سپرده شد. در طی نهضت بزرگ، او هویت خود را بهعنوان یک جنگجوی هوشیار، سرسخت و کمی تا قسمتی بیثبات تثبیت کرد. راس بهلطف قابلیتها و وفاداری بیچونوچرایش، به جلاد غیررسمی امپراتور تبدیل شد. امپراتور او را سراغ مگنوس سرخ فرستاد تا کلکش را بکند، چون در نظرش مگنوس یک کافر واقعی بود.
بهجای اینکه راس مگنوس را به زمین برگرداند، فریب هوروس را خورد و به منزلگاه خودش حمله و آسیبی جبرانناپذیر به آنجا وارد کرد. بعداً راس تصمیم گرفت شخصاً از هوروس انتقام بگیرد و در طی دوئلشان، او موفق شد زخمی کاری به هوروس وارد کند. اما پس از وارد کردن این ضربه، او وارد حالت کما شد و برای همین در جریان محاصرهی زمین غایب بود.
تصویری از دوئل لیمن راس و انگران
بعد از آن، او اعلام کرد که در نبرد نهایی او برخواهد گشت و پس از گفتن این حرف، وارد یک شکاف وارپ بزرگ به نام چشم وحشت (Eye of Terror) شد. از آن موقع تاکنون، او هزاران سال است که دیده نشده و هر از گاهی، گرگهای فضایی عازم شکار بزرگ میشوند تا رهبر گمشدهیشان را پیدا کنند.
پرایمارک هفتم: روگِل دورن (Rogal Dorn)
روگل دورن پرایمارک لژیون مشتهای امپراتوری (Imperial Fists) است. او از سیارهی یخی اینویت (Inwit) سر در آورد و رییس طایفهای به نام خداندان دورن (House of Dorn) او را به فرزندخواندگی پذیرفت.
از دوران کودکی و نوجوانی روگل دورن اطلاعات زیادی موجود نیست. با این حال، طولی نکشید که او به فرماندهی سیاره تبدیل شد و سالهای زیادی را صرف فعال کردن یک فضاپیمای دژمانند به نام فیلنکس (Phalanx) کرد که در مدار سیاره قرار داشت.
پس از اینکه امپراتور به سیارهاش وارد شد، روگل فیلنکس را به او تقدیم کرد، ولی امپراتور از پذیرش آن سر باز زد. برای همین فیلنکس به صومعهدژ لژیون دورن تبدیل شد.
در جریان نهضت بزرگ، دورن هویت خود را بهعنوان یک نابغهی نظامی تثبیت کرد. گفته میشود که او از بهترین ذهن نظامی بین پرایمارکها برخوردار بود.
تصویری از روگل دورن
از آن مهمتر، او و لژیوناش استاد طراحی تمهیدات دفاعی بودند و استعداد خاصی در ساختن و نگه داشتن دژهای دفاعی – حتی در بغرنجترین شرایط – داشتند.
بهخاطر همین، طراحی قلعهی امپراتوری (Imperial Palace) در زمین به دورن سپرده شد. این تصمیمگیری باعث رنجیده شدن خاطر پرتورابو شد، چون در نظر او، استاد ساختن سازههای دفاعی تکنولوژیک خودش بود.
وقتی ارتداد هوروس رخ داد، دورن در راه بازگشت به زمین بود و بهخاطر طوفانهای وارپ شدید برای مدتی در مسیر گیر کرد. وقتی خبر خیانت هوروس به گوش او رسید، او بیشتر اعضای لژیوناش را فرستاد تا با هوروس مبارزه کنند. خودش هم به زمین برگشت تا اخبار وقایع را شخصاً منتقل کند.
تصویری از روگل دورن
در اینجا او برای مدتی کوتاه به فرماندار ارشد ایمپریوم تبدیل شد و سازههای دفاعی قلعهی امپراتوری را حتی بیشتر از قبل تقویت کرد. با این وجود، او احساس کرد که او با این کار در حال آسیب زدن به کمال و زیبایی این قلعه است.
مدتی بعد، او در محاصرهی زمین شرکت کرد و ماهها بیدار ماند تا از سیاره دفاع کند. در نهایت، بهخاطر شکست ایمپریوم و سقوط شخص امپراتور رگال دورن بهشدت غمیگن شد و مدتی بعد دورن با تعداد کمی نیرو به یک ناوگان کیاس حمله کرد و پس از آن ناپدید شد. تنها اثری که از او باقی ماند، دستش بود که مارینهای فضایی تحتفرمانش آن را در حالت سکون (Stasis) نگه داشتهاند. همه فرض را بر این گرفتهاند که او مرده است.
پرایمارک هشتم: کنراد کورز (Konrad Curze)
پرایمارک هشتم کنراد کورز نام دارد که با لقب شبح شب (Night Haunter) نیز شناخته میشود و رهبری لژیون لردهای شب (Night Lords) را بر عهده دارد. کنراد کورز از سیارهی کابوسناک نوسترامو (Nostramo) سر در آورد که سیارهای فرو رفته در تاریکی دائمی است و در ابرهای آلوده پوشیده شده است.
قتل، اخاذی و دزدی در سیاره رواج زیادی داشتند و کسانی که قدرت را قبضه کرده بودند، با اراذلی که استخدام کرده بودند، به کارگران زور میگفتند. برخلاف بیشتر پرایمارکها، هیچ خانوادهای کورز را به فرزندخواندگی قبول نکرد. او خودش خودش را بزرگ کرد و صرفاً با تکیه بر ذکاوت و ارادهی قویاش زنده ماند. او با شکار کردن حیوانات وحشی خودش را سیر میکرد.
بهمرور زمان، کورز به یک مبارز پارتیزان افسانهای به نام شبح شب تبدیل شد که در سطح شهر بزرگ نوسترامو کویینتوس (Nostramo Quintus) کلک خلافکارها را میکند. در عرض یک سال، نرخ جرم و جنایت در شهر تقریباً به صفر رسید و تغییرات بزرگی را در سطح جامعه ایجاد کرد.
تصویری از کنراد کورز
پس از آن، کورز در برابر اشرافزادگانی ظاهر شد که از این پاکسازی جان سالم به در برده بودند و او به اولین پادشاه شهر تبدیل شد، هرچند در مقام پادشاه نیز به تعقیب و کشتن هر خلافکار جدیدی که در شهر ظاهر میشد، ادامه داد. در تمام این مدت، تصاویر وحیشدهای از آیندهی تاریکی که انتظارش را میکشید، ذهن او را آزار میداد.
وقتی امپراتور وارد سیارهی او شد، شهروندان شهر که به تاریکی دائمی شهر عادت کرده بودند، نمیتوانستند روشنایی وجود او را تحمل کنند. همچنان که امپراتور و چند تن از پرایمارکهای دیگر به قصر کورز نزدیک شدند، تصویری آنچنان واضح و وحشتناک به او وحی شد که او سعی کرد چشمان خود را با دستانش از کاسه دربیاورد، ولی امپراتور جلوی او را گرفت.
در جریان نهضت بزرگ، کورز بهسرعت خود را به راهوروش ایمپریوم عادت داد، ولی تصاویر وحیشده از ارتداد هوروس همچنان ذهنش را آزار میدادند. فرماندهی لژیون لردهای شب به او سپرده شد. اعضای این لژیون بهعنوان نیرویی موثر و بسیار خشک و جدی شناخته شدند که در دشمنان ترس و وحشت ایجاد میکردند.
تاکتیکهای جنگی بیرحمانهی او باعث شد که پرایمارکهای دیگر از او انتقاد کنند و طولی نکشید که او در برابر نیروهای کیاس آسیبپذیر شد. پس از مدتی، او دیگر برای امپراتور و ایمپریوم نمیجنگید، بلکه هدفش از جنگیدن فقط القای ترس و کشتوکشتار محض بود.
وقتی ارتداد هوروس رخ داد، او بهسرعت وفاداری خود را به هوروس اعلام کرد و در نهایت لاین الجانسن او را دستگیر کرد. او برای مدتی زندانی ایمپریوم باقی ماند، تا اینکه سانگویینیوس تصمیم گرفت او را، در حالیکه در یک تابوت به حالت سکون درآمده (Stasis) و منجمد شده بود، به فضا پرتاب کند.
تصویری از دوئل کنراد کورز با لاین الجانسن
مدتها بعد، یکی از قاتلان حرفهای امپراتوری او را پیدا کرد و کشت، سرنوشتی که او سالهای طولانی پیشبینی کرده بود. گفته میشود که کورز اجازه داد کشته شود، چون خودش را به چشم یک شرور قاتل و فاسد میدید.
پرایمارک نهم: سانگویینیوس (Sanguinius)
پرایمارک نهم سانگویینیوس است که با نام فرشتهی بزرگ (Great Angel) و پرایمارک ]لژیون[ فرشتگان خونین (Primarch of the Blood Angels) شناخته میشود. سانگویینیوس از سیارهای به نام بال (Baal) سر در آورد. بال در گذشته تحت حملهی شدید سلاحهای ویروسی و اتمی قرار گرفته و به یک تلفزار اتمی تبدیل شده بود.
مردمی که در بال زندگی میکردند، غارتگرانی بودند که با هم میجنگیدند. بخش بزرگی از سیاره تحت کنترل لشکر جهشیافتگان بود. قبیلهای از مردم بهنام «بلاد» (Blood) سانگویینیوس را به فرزندخواندگی پذیرفتند. سانگویینیوس در بین برادرانش از یک ویژگی منحصربفرد برخوردار بود و آن هم این بود که یک جفت بال بزرگ پشتش داشت. (دلیل برخورداری او از بال معلوم نیست).
سانگویینیوس در نهایت قبیلهی بلاد را فرماندهی کرد و آنها با همکاری هم لشکر جهشیافتگان را شکست دادند. پس از این، مردمش بهعنوان یک خدا او را پرستیدند. در نهایت امپراتور با ظاهر مبدل نزد او آمد، ولی سانگویینیوس بهلطف قابلیتهای سایکیک قویاش هویت واقعی او را تشخیص داد و قبل از هر چیزی از او خواست که سوگند یاد کند به مردم بال آزاری نخواهد رساند. همچنین او پرسید که اگر درخواست امپراتور را رد کند، چه اتفاقی خواهد افتاد. او تنها پرایمارکی بود که چنین درخواستی را مطرح کرد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00026 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00026.jpg)
تصویری از سانگویینیوس
با این حال، امپراتور میدانست که سانگویینیوس خوشقلب است و فرصت پیشآمده برای نجات دادن انسانهای ساکن در کهکشان را رد نخواهد کرد.
در طی نهضت بزرگ، سانگویینیوس سه سال را با هوروس و لژیوناش سپری کرد تا راهورسم امپراتوری را یاد بگیرد. طولی نکشید که او فضیلتهایی همچون فروتنی، وفاداری و شجاعت را هم به لژیون خودش، هم به برادران پرایمارکاش، نشان داد.
هوروس برای مشاورههای او بیشتر از هر پرایمارک دیگری ارزش قائل بود و حتی در یک مقطع اعلام کرد که سانگویینیوس باید به جای او بهعنوان استاد جنگ (War Master) برگزیده میشد.
با این وجود، در جریان ارتداد هوروس، سانگویینیوس به امپراتور وفادار ماند و در طول این درگیری یکی از بزرگترین نمادهای روحیهبخشی به ایمپریوم بود، خصوصاً در جریان محاصرهی زمین. او در کمال قهرمانمنشی دفاع از دروازهی ابدیت (Defense of the Eternity Gate) را رهبری کرد و موفق شد در دوئلی حماسی برادرش انگران (Angron) را شکست دهد، هرچند در جریان این دوئل بهشدت زخمی شد.
در نهایت او به لشکر مهاجم به فضاپیمای هوروس ملحق شد و اولین کسی بود که هوروس را پیدا کرد. او تلاش کرد برادرش را متقاعد کند به جناح امپراتور برگردد، ولی هوروس حاضر به این کار نشد و ضربهی کاری را به برادرش وارد کرد. گفته می شود که در طی این دوئل سانگویینیوس فقط موفق شد یک فرورفتگی روی زرهی هوروس ایجاد کند، ولی همین فرورفتگی بعداً برای امپراتور امکانی فراهم کرد تا ضربهی مرگبار را به او وارد کند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) sangoinius vs horus - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/sangoinius_vs_horus.jpg)
تصویری از دوئل نهایی سانگویینیوس و هوروس
برای همین است که مردم ایمپریوم عموماً سانگویینیوس را بزرگترین پرایمارک به شمار میآورند و معابد زیادی برای تکریم او ساخته شدهاند.
پرایمارک دهم: فروس مانوس (Ferrus Manus)
فروس مانوس که با عنوان گورگون (The Gorgon) نیز شناخته میشود، پرایمارک لژیون پولاددستان (Iron Hands) است. مانوس از سیارهی مدوسا (Medusa) سر در آورد. مدوسا سیارهای بسیار پرالتهاب بود و در آن دائماً زلزله میآمد و آتشفشان فوران میکرد.
مردم سیارهی مدوسا در قالب قبیلههای کوچنشین زندگی میکردند و دائماً به سمت مناطق امنتر کوچ میکردند. مانوس در سن کودکی تصمیم گرفت به هیچکدام از این قبیلهها ملحق نشود. بهجایش، او تصمیم گرفت سرتاسر سیاره دنبال چالشهای فیزیکی برود تا خود را قویتر و مقاومتر کند. در نهایت او موفق شد یک کرم نقرهای بزرگ (Great Silver Worm) را با غرق کردن آن در مواد مذاب بکشد. گوشت ذوبشدهی کرم به دستش جوش خورد و به او دستان پولادینی را بخشید که اسم لژیوناش از آن برگرفته شده است.
پس از این اتفاق، مانوس وارد قبایل شد، ولی به جای اینکه فرماندهی آنها را به عهده بگیرد و متحدشان کند، فقط دربارهی تکنولوژی به آنها موعظه کرد و بدین ترتیب باعث شد از لحاظ تکنولوژیک سریع پیشرفت کنند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00029 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00029.jpg)
تصویری از فروس مانوس
وقتی امپراتور سر رسید، مانوس او را به دوئلی بزرگ دعوت کرد. وقتی در جریان دوئل مانوس دید که بالاخره یک نفر پیدا شده که همسطح خودش باشد، او را بهعنوان رهبر خود پذیرفت. در طی نهضت بزرگ، مانوس با فولگریم دوست شد؛ با اینکه هردویشان از لحاظ ظاهری و علایق با هم تفاوت داشتند.
مانوس و پولاددستان بسیار سلطهجو و بیرحم بودند، ولی به ماموریت امپراتور باور داشتند و وقتی فولگریم نزد او آمد تا او را به جناح هوروس جذب کند، مانوس آنقدر عصبانی شد که به برادرش حمله کرد.
در جریان این دوئل، فولگریم او را زنده، ولی بیهوش نگه داشت، ولی بعداً، در جریان نبرد ایستوان ۵ (Istvaan V) فولگریم کار را تمام کرد و مانوس را کشت. سر قطعشدهی مانوس نزد هوروس برده شد و بعداً در جریان ارتداد هوروس – وقتیکه سلامت روانی او بدتر شده بود – هوروس شروع به صحبت کردن با آن کرد.
با وجود مرگ قطعی مانوس، بسیاری از اعضای پولاددستان در بر این باورند که مانوس روزی برخواهد گشت، چون در جریان محاصرهی زمین، شبحی از مانوس پدیدار شد و به آنها هشدار داد که فاجعهای بزرگ برای بشریت در پیش است و او برخواهد گشت تا برای پشتسر گذاشتن این فاجعه بشریت را فرماندهی کند.
گفته میشود که اکنون جمجمهی او در اعماق سیارهی مدوسا پنهان شده است و یکی از اعضای پولاددستان دائماً مراقب آن است. این نگهبان نه میخورد، نه میآشامد، نه میخوابد و نه حتی پلک میزند.
پرایمارک یازدهم: ناشناخته
همانطور که ذکر شد، اسم و هویت پرایمارک یازدهم، در کنار پرایمارک دوم، از منابع تاریخی حذف شده است.
پرایمارک دوازدهم: انگران (Angron)
پرایمارک دوازدهم انگران است که با نام فرشتهی سرخ (The Red Angel) نیز شناخته میشود. انگران روی سیارهی متمدن نوسریا (Nuceria) فرود آمد که اربابان بردهدار بیرحم به آن حکمفرمایی میکردند. یکی از این بردهداران انگران را در کوهستانهای یخی پیدا کرد، آن هم در حالیکه دور و بر او پر بود از اجساد موجودات بیگانه.
طبق نظریهپردازی برخی، این موجودات بیگانه در اصل الدارهایی (Eldar) بودند که خونریزیای را که انگران در آینده به راه خواهد انداخت پیشبینی کرده بودند و سعی کردند در دوران طفولیت او را از بین ببرند.
انگران بهسرعت به بردگی گرفته شد، سلامتیاش را بازیافت و در کنار صدها بردهی دیگر داخل زمین مبارزهی گلادیاتورها انداخته شد. پس از آن، اسید شروع به بالا آمدن و پر کردن زمین مبارزه کرد و انگران مجبور شد بقیهی بردهها را بکشد تا بتواند روی نوک زیگوراتی که در زمین مبارزه قرار داشت بایستد و از افتادن خودش داخل اسید جلوگیری کند.
در اینجا، او بهعنوان تازهواردی بااستعداد شناخته شد و به او نام انگران – به معنای فرزند کوه – بخشیده شد. طبیعتاً او به گلادیاتوری مشهور تبدیل شد، ولی پس از اینکه حاضر نشد تنها دوستی را که در زمین مبارزه داشت بکشد، برای مجازات یک عمل جراحی برای او تعیین شد. در طی این جراحی، تعدادی ایمپلنت میخمانند – با نام میخهای قصاب (Butcher’s Nails) – در مغز او قرار داده شدند. در امتداد این میخها، یک سری کابل بلند از سر او بیرون آمدند که شبیه گیسوهای بافته به نظر میرسیدند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00031 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00031.jpg)
تصویری از انگران
انجام این عملیات روی هرکسی باعث میشد که او بسیار وحشیتر و تهاجمیتر شود. پس از انجام این عملیات، انگران طی جنونی کورکورانه دوستش را کشت.
پس از اینکه او به اتفاقی که افتاد پی برد، همراه با بردگان دیگر شورشی به راه انداخت و بردهها را به سمت طبیعت هدایت کرد. آنها به مدت چند سال آنجا زندگی کردند، ولی در یک مقطع وضعیت آنقدر بد شد که انگران خون خود را به آنها داد تا زنده نگهشان دارد.
در نهایت امپراتور سر رسید و به انگران پیشنهادی داد که رد کردنش سخت به نظر میرسید: فرماندهی لژیونی از مارینهای فضایی، قدرت بیانتها و چند سال تمرین برای به کمال رساندن هنر جنگاوری. با این حال، برخلاف انتظارش، انگران پیشنهاد او را رد کرد. او گفت ترجیح میدهد تا پیش همرزمانش بماند و در جنگ با کسانی که به آنها ستم کرده بودند کشته شود.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00032 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00032.jpg)
تصویری از انگران
امپراتور به فضاپیمایش برگشت، ولی همچنان که انگران و همرزمانش در حال حمله به بردهداران بودند، امپراتور انگران را با به فضاپیمایش تلهپورت کرد. همرزمان انگران آن زیر در حال قلع و قمع شدن بودند.
انگران از شدت خشم یکی از نگهبانان امپراتور را کشت، ولی امپراتور با استفاده از قدرت سایکیکاش جلوی او را گرفت. او به انگران گفت که هدف او فتح کردن کل کهکشان است، نه فقط یک سیارهی خشکوخالی. او امیدوار بود که انگران بالاخره متوجه شود که دلیل انجام این کار از جانب او چه بود.
طولی نکشید که انگران فرماندهی لژیوناش را بر عهده گرفت و نام آنها را دنیاخواران (The World Eaters) گذاشت. انگران تمام اعضای لژیوناش را مجبور کرد عمل جراحی میخهای قصاب را روی خود انجام دهند. با این حال، مدتی طول کشید تا این عمل جراحی به درجهی کمال برسد و اعضای لژیون را به کشتن ندهد.
انگران و دنیاخواران بهخاطر عطششان به خونریزی و وحشیگری شناخته شدند و طولی نکشید که امپراتور لیمن راس و گرگهای فضایی را سراغ آنها فرستاد تا ادبشان کند.
انگران موفق شد لیمن راس را شکست دهد، ولی وقتی امپراتور هوروس را سراغ او فرستاد، طولی نکشید که او موفق شد انگران را متقاعد کند که در جریان ارتداد هوروس به او ملحق شود. متقاعد کردن انگران کار راحتی بود، ولی بهجای اینکه او از فرمانهای هوروس پیروی کند و شرایط را برای حمله به سمت زمین فراهم کند، صرفاً مثل دیوانهها شروع به کشتوکشتار در کهکشان کرد.
وقتی او به زمین رسید، صرفاً به بردهی خونخوار کورن (Khorne)، خدای کیاس، تنزل درجه پیدا کرده بود و میخواست خودش دستتنها با امپراتور روبرو شود. ولی هوروس با استفاده از قدرت سایکیکاش او را بهطور فیزیکی به سمت نبرد با سانگویینیوس هدایت کرد.
در طول این مبارزه، انگران برادرش را بهشدت زخمی کرد، ولی سانگویینیوس فرصت را غنیمت شمرد و میخهای قصاب را از سر او بیرون کشید. این کار او باعث شد سر او بترکد و روحش به وارپ برگردد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00033 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00033.jpg)
تصویری از انگران پس از فاسد شدن
با این حال، از آن موقع تاکنون انگران یکی از بزرگترین دشمنان ایمپریوم بوده است و هر بار که شکست میخورد، دوباره برمیگردد تا دردسرهای بیشتر ایجاد کند.
پرایمارک سیزدهم: روبوته گیلیمن (Roboute Guilliman)
روبوته گیلیمن، فرزند انتقامجو (The Avenging Son)، سیزدهمین پرایمارک است که در مدخل مربوط به اولترامارینها با او آشنا شدیم. گیلیمن از سیارهی زمخت مککریگ (Macragge) سر در آورد، هرچند که این سیاره در مقایسه با منزلگاه پرایمارکهای دیگر نسبتاً پیشرفته بود و در آن چند وسیلهی نقلیهی کوتاهبرد که توانایی گذر از وارپ را داشتند و از عصر تکنولوژی باقی مانده بودند، پیدا میشد.
این مسئله این امکان را فراهم کرده بود که مککریگ بتواند با چندتا از منظومههای همسایه ارتباط خود را حفظ کند و برای همین ساکنین آن میدانستند که در کائنات تنها نیستند. دو تن از رهبران سیاره که با نام کنسول (Consul) شناخته میشدند، گیلیمن را پیدا کردند و طولی نکشید که او به مدیری ماهر و نابغهای نظامی در سیاره تبدیل شد.
وقتی او راهی کارزاری نظامی در در قسمتهای شمالی رامنشدهی سیاره شده بود، کنسولی دیگر کودتایی ترتیب داد و در این پروسه پدرخواندهی گیلیمن را بهشدت زخمی کرد. گیلیمن بهسرعت به کودتا خاتمه داد، به تنها حاکم سیاره تبدیل شد و آن را وارد عصر رونق جدیدی کرد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00035 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00035.jpg)
تصویری از روبوته گیلیمن
در طول این زمان، امپراتور وارد یکی از سیارهی همسایه شد و قصههایی از بزرگی گیلیمن شنید و پی برد که او یکی از پسران گمشدهاش است. بهخاطر وقوع یک طوفان وارپ، امپراتور به مدت ۵ سال نتوانست روی مککریگ فرود بیاید. در آن دوران، مککریگ یک سیارهی رونقیافته بود و با منظومههای نزدیک به خودش داد و ستد میکرد.
به گیلیمن کنترل لژیوناش، اولترامارینها، سپرده شد و او همراه با لژیوناش راهی فتح کردن سیارهها به اسم امپراتور شد. اولترامارینها، برخلاف بیشتر لژیونهای دیگر که فقط یک سیارهی بومی دارند، کنترل تعدادی سیارهی نزدیک به هم را بر عهده دارند که نام کلشان اولترامار (Ultramar) است. این قلمروی بزرگ برای آنها امکانی فراهم کرد تا به بزرگترین لژیون تبدیل شوند.
گیلیمن اطمینان حاصل کرد هر سیارهای که فتح کرد، از لحاظ اقتصادی و امکانات دفاعی مستقل باشد و حکومتی داشته باشد که دغدغهی اصلیاش، فراهم کردن سلامت و رفاه مردمش است.
هوروس پیش از شروع ارتداد خود، هیچ تلاشی نکرد تا گیلیمن را متقاعد کند به جناح او بپیوندد. بهجایش، او اولترامارینها را به سمت یک تله هدایت کرد. گیلیمن و اولترامارینها جان سالم به در بردند، ولی با توجه به اینکه بهخاطر یک طوفان وارپ، ارتباطشان با بقیهی قسمتهای ایمپریوم قطع شده بود، گیلیمن به این باور رسیده بود که ایمپریوم سقوط کرده است.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00036 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00036.jpg)
تصویری از روبوته گیلیمن
او امپراتوری دومی به نام ایمپریوم سکندوس (Imperium Secundus) را بهعنوان یک قلمروی زاپاس در مککریگ تاسیس کرد، هرچند که در نهایت سانگویینیوس به نمایندهی این سیاره تبدیل شد.
در نهایت، مردم ایمپریوم سکندوس فهمیدند که امپراتور همچنان زنده است و طوفان وارپ را پشتسر گذاشتند تا به زمین برسند. با این حال، وقتی هوروس به امپراتور زخمی کاری وارد کرد، گیلیمن هنوز چند ساعت تا رسیدن به زمین فاصله داشت. این حقیقت تا چند دهه روح او را آزار داد.
پس از این واقعه، به گیلیمن مقام فرماندار ارشد (Lord Commander) ایمپریوم اعطا شد و او لژیونهای مارینهای فضایی را به چپترها (Chapter) تقسیمبندی کرد؛ هر لژیون متشکل از هزار چپتر بود. همچنین او کودِکس اِستارتِس (Codex Astartes) را پایه نهاد که در واقع یک سری قوانین بود که اعضای هر چپتر باید از آنها پیروی میکردند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00037 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00037.jpg)
تصویری از روبوته گیلیمن
مدتی بعد، گیلیمن در طی نبردی با فرزندان امپراتور (لژیون فولگریم) بهشدت زخمی شد و بدن او بهمدت هزاران سال در حالت ایستا یا استاسیس (Stasis) باقی ماند. او اخیراً بیدار شد تا ایمپریوم را دوباره رهبری کند.
پرایمارک چهاردهم: مورتاریون (Mortarion)
پرایمارک چهاردهم مورتاریون است که با عنوان ارباب مرگ (The Death Lord) یا پادشاه رنگپریده (The Pale King) نیز شناخته میشود. جزییات موجود پیرامون دوران کودکی مورتاریون بسیار اندکاند، ولی میدانیم که او روی سیارهی رامنشدهی بارباروس (Barbarus) فرود آمد که جو آن از گازهای سمی پر شده بود و مردم فقط میتوانستند زیر مه غلیظی که کل سیاره را پوشانده بود زندگی کنند.
مورتاریون وسط نبردی بزرگ در کوهستانها فرود آمد. در این ناحیه از سیاره گروهی از موجودات بیگانه ساکن بودند که سیاره را مدتها قبل فتح کرده بودند و قابلیت زندگی در کوهستانهای سمی آن را داشتند.
پس از پایان یافتن نبرد، ارباب جنگی پیروزشده صدای جیغهای یک کودک را شنید و به این فکر کرد که او را بکشد، ولی بعد به ذهنش رسید که هیچ انسانی نباید حتی بتواند در این سیاره نفس بکشد، چه برسد به اینکه جیغ بکشد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00039 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00039.jpg)
تصویری از مورتاریون
او این کودک را به فرزندخواندگی پذیرفت، اسم او را مورتاریون گذاشت که معنی آن «فرزند مرگ» است و هرچه دربارهی جنگآوری بلد بود، به او یاد داد. مورتاریون به بزرگترین اسلحهی ارباب جنگی تبدیل شد، ولی در نهایت از وجود انسانهایی باخبر شد که در درههای زیر مه زندگی میکردند. او از دست پدرخواندهاش فرار کرد تا نزد انسانها زندگی کند.
در ابتدا انسانها بهخاطر ظاهر وحشتناک مورتاریون از او استقبال نکردند، ولی در نهایت او ثابت کرد که متحد همنوعانش است. او بعداً انسانها را متحد کرد و بهترین انسانها را به جنگجویانی هولناک تبدیل کرد و اسمشان را گارد مرگ (The Death Guard) گذاشت. اسم لژیوناش هم همین گذاشته شد.
مدتی بعد، غریبهای وارد دهکدهی او شد که پوستی برنزه و هیکلی بینقص داشت و برای او چالشی تعیین کرد: اینکه به تنهایی به دژ ارباب جنگی – که در مرتفعترین نقطهی سیاره قرار داشت – حمله کند. شرطش این بود که اگر در این کار شکست بخورد، باید در کمال حرفشنوی به خدمت غریبه دربیاید.
مورتاریون تلاشاش را کرد، ولی غلظت گازهای سمی در ارتفاعات بسیار زیاد بود و او جلوی روی ارباب جنگی به زانو افتاد. اما بعد غریبه وارد شد و با یک ضربه از جانب شمشیرش ارباب جنگی را کشت. بنابراین مورتاریون به او سوگند وفاداری یاد کرد. در این نقطه بود که غریبه فاش کرد که او پدرش، امپراتور بشریت است.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00040 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00040.jpg)
تصویری از مورتاریون
در جریان نهضت بزرگ، مورتاریون به یکی از دوستان نزدیک هوروس و کنراد کورز تبدیل شد و با پرایمارکهایی که در نظرش دوران کودکی و نوجوانی راحتی داشتند رابطهای شکرآب داشت: مثل سانگویینیوس، جاگاتای خان و فولگریم.
او بهخاطر در حاشیه قرار گرفتن و قدرنشناسی دیگران بهمرور کینه به دل گرفت و حتی از تصمیم انتخاب هوروس بهعنوان استاد جنگ انتقاد کرد، چون در نظرش اگر امپراتور از هوروس بهعنوان نمایندهی خود در جریان نهضت بزرگ استفاده کند، رابطهی بین برادرانش فقط بدتر و بدتر خواهد شد.
شاید جای تعجب داشته باشد، ولی در جریان ارتداد هوروس، برای هوروس چالشبرانگیز بود که مورتاریون را به جناح خود جذب کند. ولی در نهایت از نفرت مورتاریون نسبت به همهچیز – که ریشه در نفرت او به پدرخواندهاش داشت – به نفع خود استفاده کرد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00041 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00041.jpg)
تصویری از مورتاریون
این مسئله باعث شد مورتاریون امپراتور را به چشم یک هیولای آلوده به وارپ ببیند، چون هوروس به او گفته بود که امپراتور از قدرت وارپ استفاده کرد تا پرایمارکها را به وجود بیاورد.
پس از این، مورتاریون بهطور کامل خود را وقف نهضت هوروس کرد و در نهایت به خدمت نورگل (Nurgle)، ارباب طاعون و پوسیدگی (یکی از خدایان کیاس) درآمد، چون او و لژیوناش به بیماریای وحشتناک دچار شدند و نورگل به او قول داد در ازای کسب وفاداریاش، آنها را درمان کند.
اعضای لژیون گارد مرگ مورتاریون، اولین کسانی بودند که در جریان محاصرهی زمین، روی زمین پا گذاشتند. در جریان این نبرد، مورتاریون سر جاگاتای خان را قطع کرد و خودش هم به وارپ برگشت.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00042 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00042.jpg)
تصویری از مورتاریون
پس از پایان یافتن ارتداد هوروس، مورتاریون یک سیاره را تسخیر کرد و آن را به مرکز بیماری و طاعون تبدیل کرد. عملکرد او در این زمینه آنقدر خوب بود که نورگل او را به مقام شاهزادهی شیطانی ارتقای درجه داد. از آن موقع تاکنون، او یکی از دشمنان مرگبار ایمپریوم باقی مانده است.
پرایمارک پانزدهم: مگنوس سرخ (Magnus the Red)
پرایمارک پانزدهم مگنوس سرخ است که با نام پادشاه سرخ (Crimson King)، سایکلاپس قرمز (Red Cyclops) و پرایمارک هزاران خورشید (Primarch of the Thousand Sons) نیز شناخته میشود. مگنوس از سیارهی دوردست پروسپرو (Prospero) سر در آورد که انسانهای سایکر تبعیدشده در آن ساکن بودند. مگنوس از این لحاظ شانس آورد، چون بین برادرانش، او از بیشترین قدرت سایکیک برخوردار بود.
مگنوس در میدان مرکزی پایتخت آنها فرود آمد و یک پژوهشگر مشهور او را به فرزندخواندگی پذیرفت. طولی نکشید که او به بزرگترین سایکر سیاره و همچنین رهبر آن تبدیل شد و بسیاری از شهرهای آن را بازسازی کرد.
برخلاف پرایمارکهای دیگر، مگنوس موفق شد از راه وارپ، بهشکل تلهپاتیک با امپراتور ارتباط برقرار کند. بنابراین وقتی امپراتور وارد پروسپرو شد، این دو سالها بود که با هم حرف میزدند.
اعضای هزاران خورشید (The Thousand Sons)، لژیونی که به مگنوس به ارث رسید، همه بهنوعی سایکر بودند، چون با استفاده از ژنهای مگنوس ساخته شده بودند. برای همین او در این حوزه آنها را آموزش داد.
اما متاسفانه قدرت سایکیک بالای مگنوس و لژیوناش به این معنا بود که آنها بسیار در برابر جهشیافتگی آسیبپذیر بودند. برای همین، مگنوس سعی کرد با موجودی که بعداً معلوم شد زینچ (Tzeentch)، یکی از خدایان کیاس است، معاملهای ترتیب دهد تا آنها را از جهشیافتگی نجات دهد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00044 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00044.jpg)
تصویری از مگنوس سرخ
معامله شکست خورد و مگنوس چشم راستش را از دست داد، ولی جهشیافتگیها برای مدتی متوقف شدند. ارتباط نزدیک مگنوس با وارپ و همچنین رفتار متکبرانهی او امپراتور و برادرانش را (خصوصاً لیمن راس و مورتاریون) نگران کرد.
برای حل کردن اختلاف پیشآمده پیرامون استفاده از وارپ، امپراتور بحثی به راه انداخت که در نتیجهی آن، قانونی جدید تعیین شد: فقط استروپتها (Astropath) و مسیریابها اجازه داشتند در ایمپریوم از قدرتهای سایکیک خود استفاده کنند. (استروپتها کسانی هستند که با استفاده از قدرت سایکیک پیامهای ایمپریوم را بهصورت تلهپاتیک به نقاط دوردست میفرستند). این تصمیم برای مگنوس بسیار ناخوشایند بود.
برای همین، او دوباره به پروسپرو برگشت تا در خفا، آزمایشهای خود با وارپ را ادامه دهد. در آنجا، تصویری از آینده به او وحی شد: تصویری از شورش هوروس علیه امپراتور، ولی او نمیتوانست نقش خود در این ارتداد را ببیند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00045 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00045.jpg)
تصویری از مگنوس سرخ
او سعی کرد از راه تلهپاتی هوروس را از این مسیر دور کند، ولی شکست خورد، برای همین تصمیم گرفت با استفاده از یک طلسم فرافکنی اثیری (Astral Projection)، به امپراتور هشدار دهد. در حالیکه او مشغول فرافکنی بود، یک راهروی تارراه (Webway Corridor) پیدا کرد که به زمین منتهی میشد و تصمیم گرفت از این راهرو بهعنوان میانبر استفاده کند، ولی او خبر نداشت که امپراتور در جریان پروژهای بسیار مخفیانه با هدف متحد کردن ایمپریوم این راهرو را ساخته بود.
او موفق نشد راهرو را پشتسر بگذارد، ولی صدایی ناشناس داخل وارپ به او وعدهی قدرت بیشتری را داد که در آن لحظه بهشدت به آن نیاز داشت. مگنوس این پیشنهاد را بدون هیچ شک و تردیدی پذیرفت. او با استفاده از این قدرت اضافه، حفرهای داخل راهرو ایجاد کرد و از راه آن وارد زمین شد.
این حفره برای شیاطین امکانی فراهم کرد تا به تارراه نفوذ کنند و برای همیشه پروژهی امپراتور را خراب کنند. امپراتور از این کار مگنوس چنان خشمگین شد که حتی حاضر نشد به هشدار او گوش کند و در وارپ او را از حضور خود کنار زد. در دنیای واقعی، او به لیمن راس دستور داد مگنوس را دستگیر کند و او را بهطور فیزیکی نزد امپراتور بیاورد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00046 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00046.jpg)
تصویری از مگنوس سرخ
هوروس لیمن راس را متقاعد کرد تا در جریان این دستگیری، لژیون هزاران خورشید را نیز نابود کند و اتفاقی که بعد از آن افتاد، با نام «سوزاندن پروسپرو» (Burning of the Prospero) شناخته میشود. در جریان این اتفاق، کالبد فیزیکی مگنوس کشته شد و او در وارپ ناپدید شد.
هوشمندی (Consciousnes) مگنوس به چند قطعه تقسیم شد. این قطعات جمعآوری شدند تا جلوی پیوستن او به عدم گرفته شود. طولی نکشید که او در جریان محاصرهی زمین، به جناح هوروس پیوست تا از امپراتور بهخاطر خیانت کردن به او انتقام بگیرد.
در جریان محاصره، مگنوس به شاهزادهی شیطانی زینچ (Daemon Prince of the Tzeentch) تبدیل شد و با برادرش والکن (Vulcan) داخل تارراه جنگید. در این میان، او سعی میکرد قدرت سایکیک امپراتور را کاهش دهد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00047 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00047.jpg)
تصویری از مگنوس پس از تبدیل شدن به شاهزادهای شیطانی
مگنوس موفق شد والکن را در مقیاسی ژنتیک تجزیه کند و والکن هم سر مگنوس را با ضربهای کوبنده خرد کرد و دوباره او را به وارپ برگرداند.
مگنوس دشمنی بزرگ برای ایمپریوم باقی ماند و اکنون سعی دارد از داخل دژش در پروسپرو، بشریت را به گونهای سایکیک ارتقا دهد.
پرایمارک شانزدهم: هوروس (Horus)
پرایمارک شانزدهم، بدنامترین پرایمارکها، معرف حضور همه است: هوروس لوپرکال (Horus Lupercal)، پرایمارک لژیون گرگهای لونا (Luna Wolves). هوروس از سیارهی کتونیا (Cthonia) سر در آورد که به منظومهی شمسی نزدیک بود و برای همین در جریان نهضت بزرگ اولین پرایمارکی بود که پیدا شد.
هزاران سال میشد که کتونیا استعمار، حفاری و معدنکاری شده بود و اکنون به سیارهای عمدتاً متروکه تبدیل شده بود که سطح آن از مقبرهها و ویرانههای در حال فرو ریختن پر شده بود.
مردم کتونیا یا به دار و دستههای خلافکاری پیوسته بودند، یا در فقر به سر میبردند. یکی از روسای این دار و دستههای خلافکاری هوروس را پیدا کرد و طولی نکشید که هوروس درگیر جنگ بین دار و دستهی خلافکاران شد که سیارهی کتونیا را درگیر خود کرده بود. در جریان این جنگها به او لقب نرگویی (Nergüi) داده شد که معنیاش «شخص بدون اسم» است.
کمی بعد، ورق برگشت، چون او به اعضای آدپتوس مکانیکوس (Adeptus Mechanicus) برخورد کرد که در حال حفاری وسیلهای بودند که او روی آن فرود آمده بود. او یکی از این اعضا را کشت و با اسلحهاش فرار کرد.
طولی نکشید که اعضای آدپتوس مکانیکوس حملهای به مقر دار و دستهی خلافکاری ترتیب دادند و پدرخواندهی هوروس به او دستور داد تا او (یعنی پدرخوانده) را بکشد تا به قتلنامش (Kill-Name) دست پیدا کند. وقتی هوروس این کار را انجام داد، ناگهان خاطراتی دفنشده از کهکشان، تکنولوژی و گذشتهی خودش به ذهن او هجوم کرد و اندازهی بدنش آنقدر بزرگ شد تا بهاندازهی یک پرایمارک رسید. اکنون او روی خودش نام هوروس را گذاشت.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00049 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00049.jpg)
تصویری از هوروس
پس از این اتفاق، او به زمین آورده شد تا جلوی امپراتور زانو بزند. او به امپراتور اعلام وفاداری کرد. با توجه به اینکه او تنها پرایمارکی بود که امپراتور تا حدی در بزرگ کردنش نقش داشت، به قدرتمندترین پرایمارک تبدیل شد. برای همین او بهعنوان «استاد جنگ» در نهضت بزرگ امپراتور برگزیده شد. این یعنی فرماندهی کل نیروهای ایمپریوم بر عهدهی او بود.
این تصمیم باعث شد رابطهی او با چند پرایمارک دیگر خراب شود و بهمرور زمان، رابطهی او با پدرش را هم خراب کرد، چون او احساس میکرد امپراتور دارد فرزندانش را بنا به دلایلی که حاضر نبود بگوید ترک میکرد.
در جریان نهضت بزرگ، در سیارهی دَوین (Davin)، هوروس بهوسیلهی دشنهی نورگل زخمی شد.
در جریان التیامبخشی به او، که یکی از اعضای لژیون حاملان جهان (World Bearers) (در ادامه به آنها خواهیم پرداخت) به نام اربوس (Erebus) نظارهگر آن بود، هوروس از جانب کیاس فاسد شد. به هوروس تصویری از آینده وحی شد که در آن امپراتور داشت در مقام یک خدا به بشریت حکمفرمایی میکرد و پرایمارکها هم که دیگر نفعی را که باید میرساندند رسانده بودند، دور انداخته شدند.
همچنین به او گفته شد که امپراتور از قدرت وارپ استفاده کرده بود تا پرایمارکها را بسازد و دلیل پراکنده شدنشان در سطح کهکشان هم همین بود. با توجه به اینکه امپراتور هرگونه پژوهشی روی وارپ را قدغن کرده بود، هوروس این کار او را به چشم مصداق بارز ریاکاری دید. بدین ترتیب ارتداد هوروس (Horus Heresy) – مهمترین رویداد در تاریخ ایمپریوم – آغاز شد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00050 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00050.jpg)
تصویری از نبرد هوروس با امپراتور
ارتداد هوروس آنقدر مفصل است که یک مجموعهی جدا را میتوان به آن اختصاص داد، برای همین در اینجا به تمام کارهایی که هوروس انجام داد پرداخته نمیشود. ولی در پایان آن، هوروس با امپراتور دوئلی تنبهتن انجام داد.
امپراتور در طول مبارزه از استفاده از کل قدرتش سر باز زد، چون حاضر نبود قبول کند پسر موردعلاقهاش تا این حد سقوط کرده باشد. اما ناگهان یک شخص معمولی – که برخی میگویند یک نگهبان و برخی دیگر میگویند یکی از گاردهای ایمپریوم به نام اولانیوس پایوس (Ollanius Pius) بود – وارد اتاق شد. هوروس صرفاً با نگاهش پوست این مرد را قلفتی کند. امپراتور با مشاهدهی این صحنه متوجه شد که دیگر نمیتواند پسرش را نجات دهد؛ برای همین با تمام قدرت به او ضربه زد و با این ضربه روحش را نابود کرد. با این حال، خودش هم در طی این دوئل زخمهایی شدید دریافت کرده بود.
پس از این دوئل، هوروس صرفاً به خاطرهای تلخ برای ایمپریوم تبدیل شد. احتمالاً او منفورترین شخص در طول تاریخ است و برای همهی ساکنین ایمپریوم، یادآور این است که اگر همیشه در حال مراقبت از ایمان خود نباشند، چه اتفاقی ممکن است بیفتد.
۱۷. لورگار اورلیِن (Lorgar Aurelian)
پرایمارک هفدهم لورگار اورلین، پرایمارک لژیون حاملان کلمه (Primark of the Word Bearers) است. لورگار از سیارهی کولچس (Colchis) سر در آورد. کولچس سیارهی بیابانی بزرگی بود که چرخهی شبانهروزی آن ۱۷۰ ساعت طول میکشید.
طایفهای بیابانگرد لورگار را به فرزندخواندگی پذیرفت و این اسم را – که معنایش آورندهی باران میشود – روی او گذاشت. طولی نکشید که کشیشی تبعیدشده او را کشف و حس کرد که او فردی بزرگ است.
او لورگار را به شاگردی پذیرفت و در این میان او را بهطور فیزیکی و احساسی مورد آزار قرار میداد. در آنجا لورگار رابطهای عمیق و قوی با کلیسای بزرگ سیاره – با نام کاوننت (Covenant) – برقرار کرد.
کاوننت مذهبی چندخدایی بود، ولی لورگار به این نتیجه رسید که حتماً باید خدایی فراتر از همهی خدایان وجود داشته باشد. این تصور باعث شد استادش هرچه بیشتر او را مورد آزار قرار دهد تا او را از چنین باوری دلسرد کند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00052 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00052.jpg)
تصویری از لورگار
با وجود این آزاررسانیها، لورگار، در مقام موعظهگری کاریزماتیک، خیلی سریع از استادش پیشی گرفت. او پیروان زیادی را دور خود جمع کرد و به کشیش اعظم تبدیل شد. پس از اینکه لورگار جان استادش را نجات داد، او لورگار را بهعنوان «حامل کلمه» (Bearer of the Word) جدید برگزید و شهرت او خیلی سریع گسترش پیدا کرد.
طولی نکشید که تصویر جنگجویی قدرتمند به لورگار وحی شد که زرهای درخشان و برنز به تن داشت و در مسیر آمدن به کولچس بود. بنابراین او در موعظههای خودش اشاره کرد که خدای یکتایی که وعدهاش را داده بود، قرار است بهزودی بازگردد. موعظهی او باعث شد دشمنان لورگار در کاوننت او را کافر خطاب کنند.
بدین ترتیب، جنگی مقدس در مقیاسی بزرگ در سطح سیاره شروع شد که چند سال به طول انجامید. در نهایت لورگار در آن پیروز شد و پس از پیروزی او امپراتور و مگنوس سرخ (Magnus the Red) وارد کولچس شدند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00053 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00053.jpg)
تصویری از لورگار
لورگار بلافاصله هردویشان را از تصاویر وحیشده به خودش شناسایی کرد. او به امپراتور سوگند وفاداری یاد کرد و ساختار کاوننت را دگرگون کرد؛ در این ساختار جدید، پیروان کاوننت باید امپراتور را بهعنوان ناجی خود میپرستیدند.
امپراتور چندان از این کار دل خوشی نداشت، چون هدف او گسترش دادن حقیقت امپراتوری (The Imperial Truth) بود؛ ایدئولوژیای که بر پایهی عقل و منطق و پیشرفت سکولار بنا شده بود و در آن سنتهای مذهبی و خرافی قدیمی جایی نداشتند.
این اختلاف در جریان نهضت بزرگ هرچه بیشتر شدت گرفت: در این دوران، لورگار و لژیوناش، حاملان کلمه، هرچه بیشتر روی خدا بودن امپراتور تاکید کردند و این پیام را گسترش دادند. خود لورگار هم کتابی به نام لکتیشیو دیوینیتِیتِس (Lectitio Divinitatus) نوشت که در آن امپراتور بهعنوان خدایی معرفی شده بود که باید پرستیده میشد. در آینده، این کتاب نقشی محوری در شکلگیری مذهب فرقهای امپراتوری و خداانگاری امپراتور داشت.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00054 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00054.jpg)
تصویری از لورگار
امپراتور شخصاً لورگار را تنبیه کرد و او و کل لژیوناش را مجبور کرد جلوی او زانو بزنند. همچنین او به اولترامارینها دستور داد پروژهی مذهبی او روی سیارهی مانارکیا (Monarchia) را نابود کنند تا به همه نشان داده شود پرستش امپراتور قدغن است.
در نهایت، امپراتور موفق نشد جلوی پرستیده شدن خود را بگیرد. در عوض این تحقیر و تنبیه فقط باعث شد لورگار به سمت کیاس گرایش پیدا کند. ستوانهای ارشد لورگار، استاد او در کولچس و شخصی به نام اربوس در گوش او نجوا کردند که خدایان بزرگ کیاس نهتنها از پرستیده شدن بهشکل متعصبانه استقبال میکنند، بلکه آن را میطلبند. بدین ترتیب، آهسته و پیوسته ذهن او را علیه امپراتور مسموم کردند.
طولی نکشید که لورگار کاملاً به سمت کیاس گرایش پیدا کرد و به پرستیدن خدایان کیاس روی آورد. او کسی بود که اربوس را به سیارهی دَوین فرستاد تا روی فاسد شدن هوروس نظارت کند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00055 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00055.jpg)
تصویری از لورگار پس از فاسد شدن
جنگی که در ادامه اتفاق افتاد، اسم هوروس را یدک میکشد، ولی اگر بهخاطر دخالت لورگار نبود، شاید این جنگ در این مقیاس اتفاق نمیافتاد. در ادامه، لورگار به یکی از مهرههای اصلی ارتداد هوروس تبدیل شد و در نهایت به این باور رسید که هوروس ضعیفتر از آن است که جنگ علیه امپراتور را رهبری کند. او تصمیم گرفت هوروس را بکشد و جای او را بگیرد.
کودتای او با شکست مواجه شد و در نتیجهی آن، هوروس او را بیرحمانه کتک زد و او را طرد کرد. پس از پایان ارتداد هوروس، لورگار به یکی از شاهزادگان شیطانی تبدیل شد و بهمدت هزاران سال در انزوا به سر برد تا درونپویی کند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00056 1 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00056-1.jpg)
تصویری از لورگار پس از تبدیل شدن به شاهزادهی شیطانی
با این حال، اخیراً شایعه شده که لورگار بالاخره برگشته است تا باری دیگر، حاملان کلمه را علیه امپراتوری رهبری کند.
۱۸. والکن (Vulcan)
والکن هجدهمین پرایمارک و رهبر لژیون سمندرها (Salamanders Legion) است. والکن از سیارهی ناکترن (Nocturne) سر در آورد. این سیاره بهخاطر برخورداری از قمری بیشازحد بزرگ، دائماً در خطر تنشهای تکتونیکی قرار داشت. بهخاطر حجم بالای تشعشعات رادیواکتیو ستارهای، به بیشتر موجودات زندهای که در این سیاره زندگی میکنند – منجمله انسانها – ظاهری تیره و آبسیدینشکل بخشیده است.
آهنگری والکن را به فرزندخواندگی پذیرفت و طولی نکشید که والکن شروع به آموزش دادن تکنیکهای آهنگریای به مردم ناکترن کرد که پیش از آن کسی از وجودشان خبر نداشت.
در چهارمین سال حضور والکن در ناکترن، الدارهای تاریک (Dark Eldar) به سیاره حمله کردند؛ اتفاقی که بسیار رایج بود. به جای اینکه والکن مثل بقیه مخفی شود، وسط شهر ایستاد و در برابر الدارهای تاریک ایستادگی کرد. این کار او الهامبخش بقیهی ساکنین شهر شد تا به او بپیوندند و غارتگران را شکست دهند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00058 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00058.jpg)
تصویری از والکن
برای جشن گرفتن این پیروزی، تورنمنتی برگزار شد. وسط این جشن، غریبهای پدیدار شد و درخواست کرد که به این تورنمنت بپیوندد. والکن و غریبه با هم شرطی بستند: هرکس که شکست بخورد، باید تا آخر عمر خدمتگزار شخص پیروز باشد. ولی پس از ۸ روز رزمایش، این دو همچنان با هم مساوی بودند.
چالش آخر این بود: این دو ۲۴ ساعت وقت داشتند تا اسلحهای بسازند و با استفاده از آن بزرگترین سمندری را که میتوانستند پیدا کنند بکشند. والکن موفق شد سمندری بسیار بزرگ را بکشد، اما بعد فوران آتشفشانی او را گرفتار کرد و باعث شد از لبهی یک صخره آویزان شود؛ آن هم در حالیکه شکارش همچنان دستش بود.
او باید بین نگه داشتن شکارش و نجات دادن جان خودش یک گزینه را انتخاب میکرد. اما بعد سر و کلهی غریبه پیدا شد که سمندر شکارشدهی خود را دست داشت؛ سمندر او از مال والکن بزرگتر بود.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00059 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00059.jpg)
تصویری از والکن
غریبه بلافاصله سمندر خود را به داخل مواد مذاب انداخت تا والکن را نجات دهد. پس از این اتفاق، والکن جلوی این مرد زانو زد و گفت هرکس که به نجات جان دیگری بیشتر از غرور خودش اهمیت دهد، لایق خدمتگزاری است. همانطور که میتوان انتظار داشت، غریبه شخص امپراتور بود. والکن چند سال زیر نظر او آموزش دید تا اینکه فرماندهی لژیوناش به او سپرده شد.
در طول نهضت بزرگ، والکن خود را بهعنوان ژنرالی باشرافت به همگان ثابت کرد و با مشاهدهی جنگاوری خشونتبار کنراد کورز و لردهای شب، لژیون کنراد، خشمگین شد. پس از اینکه ارتداد هوروس با قلعوقمع ایستوان ۵ (Istvaan V) رسماً آغاز شد، والکن وسط تلهای که کار گذاشته شده بود، گیر افتاد. دور او هم پر شده بود از لژیونهای خیانتکار.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00060 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00060.jpg)
تصویری از والکن
طولی نکشید که کنراد کورز او را دستگیر کرد. او ماههای طولانی به شکنجه کردن او پرداخت تا روحش را در هم بشکند و او را بکشد. برخلاف پرایمارکهای دیگر، ویژگیای که والکن از امپراتور به ارث برده بود، همیشگی (Perpetual) بودنش بود؛ این یعنی والکن میتوانست هر آسیبی را که به او وارد شود، التیام بخشد، حتی اگر این آسیب تجزیه شدن کالبدش باشد.
کورز از اینکه نمیتوانست والکن را بکشد، خشمگین بود. والکن هم در نهایت موفق شد فرار کند و وارد سیارهی مککریگ – مقر اولترامارینها – شود و در آنجا اولترامارینها از او مراقبت کردند.
پس از اینکه یک قاتل با استفاده از اشعهای از جنس قابلیتهای سایکیک امپراتور او را در ظاهر کشت، والکن دوباره در ناکترن خود را احیا کرد و به زمین برگشت. زنده ماندن او در جریان محاصرهی زمین یک راز باقی ماند. ولی او با مگنوس سرخ جنگید و در نتیجهی آن، مگنوس دوباره به وارپ تبعید شد و والکن در مقیاسی ژنتیکی تجزیه شد. با این حال حتی این هم برای کشتنش کافی نبود.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00061 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00061.jpg)
تصویری از والکن
پس از پایان ارتداد هوروس، والکن به لژیوناش اعلام کرد که در آینده، در آخرالزمان (The End Times)، برخواهد گشت. او بهمدت ۱۵۰۰ سال ناپدید شد. وقتی او برگشت، بهتنهایی از سیارهی کالدرا (Caldera) در برابر لشکر بزرگی از ارکها دفاع کرد. ولی بعد اعلام کرد حضور او موقتی است و فقط به قصد متوقف کردن یکی از سالارهای جنگ (War Boss) ارک به نام هیولا (The Beast) انجام شده است.
او در نهایت با استفاده از انرژی سایکیک فوقالعاده قدرتمندی که ارتش ارکها ایجاد کرده بودند، موفق به انجام این کار شد، ولی خودش هم در این پروسه نابود شد. یا حداقل اینطور به نظر میرسید.
فعلاً او مرده پنداشته شده است. با این حال، سمندرها همچنان دنبال او میگردند و بر این باورند که وقتی او هر ۹ شیء ارزشمندی را که خودش با تکنیک آهنگری به وجود آورده پیدا کند، برخواهد گشت.
۱۹. کوروِس کوراکس (Corvus Corax)
پرایمارک نوزدهم کوروس کوراکس، فرماندهی لژیون گارد زاغ (Raven Guard Legion) است. کوراکس از قمری به نام لایکیس (Lycaeus) سر در آورد که دور سیارهی کیهوار (Kiavahr) میچرخید.
کیهوار یکی از سیارههای ساختوساز (Forge World) و از لحاظ تکنولوژیکی پیشرفته بود که از بردههای زیادی که برای به دست آوردن منابع معدنی، در معدنهای قمر کار میکردند، بهرهی زیادی میبرد. یکی از دختران برده به نام ناستوری (Nasturi) کوراکس را پیدا کرد. بردههای قمر وجود کوراکس را یک راز نگه داشتند و نام کوروس را برایش انتخاب کردند که معنیاش «رهاییبخش» بود.
بردهها به این باور رسیدند که کوراکس آن ناجیای است که مدتها منتظرش بودند و طولی نکشید که او آنها را در شورشی علیه اربابانشان فرماندهی کرد. در طی این مبارزات، کوراکس نشان داد که در زمینهی تاکتیکهای چریکی مهارت بالایی دارد. او از راه شبیخون زدن و اجرای مانورهای نظامی پیچیده، نیروهای قدرتمندتر و پرتعدادتر کیهوار را به زانو درآورد، خط تدارکاتی آنها را درهم کوبید و باعث شد سیاره درگیر جنگ داخلی شود.
با آزاد شدن بردگان و راه افتادن انقلابی در سیاره، ساکنین لایکیس نام قمر را به رهایی (Deliverance) تغییر دادند. گفته میشود که در همان روز امپراتور وارد قمر رهایی شد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00063 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00063.jpg)
تصویری از کوروس کوراکس
کمی بعد، فرماندهی لژیون گارد زاغ به کوراکس سپرده شد و اعضای آدپتوس مکانیکوس وارد میدان شدند تا سیارهی کیهوار را از نو بسازند و به آن مدیریت کنند. در جریان نهضت بزرگ، کوراکس همچنان استعداد خود را در زمینهی عملیات نظامی مخفی و تاکتیکهای چریکی به عرصهی نمایش گذاشت و از این راه در نبردهای بسیاری پیروز شد. متاسفانه او هیچگاه نتوانست با هوروس بهعنوان استاد جنگ ایمپریوم کنار بیاید و همچنین نسبت به هرکدام از جنگجویانش که روی زمین به دنیا آمده بودند و نه قمر رهایی، حس بیاعتمادی داشت. دلیلش هم شیوهی جنگاوری متفاوت آنها بود.
بهجایش، کوراکس تصمیم گرفت لژیون خود را به نیرویی برای رهاییسازی مردم مظلوم تبدیل کند. با اینکه کوراکس اغلب با کنراد کورز مقایسه میشود، ولی او تا حدی انسانیت خود را حفظ کرد.
در طی قلعوقمعی که باعث آغاز شدن ارتداد هوروس شد، او و لژیون گارد زاغ بهشدت از جانب شبیخونی که انجام شد آسیب دیدند و لژیون در وضعیتی اسفناک قرار گرفت.
با این حال، بهلطف راهنمایی امپراتور، کوراکس به مجتمعی هدایت شد که شامل ژنوم مشترک بین همهی پرایمارکها میشد. او بهکمک این ژنوم موفق شد مارینهای فضایی جدید بسازد. با این حال، اعضای لژیون آلفا (Alpha Legion) (در مدخل بعدی به آنها خواهیم پرداخت) موفق شدند تا این ژنوم را فاسد کنند و بدین ترتیب صدها مارین فضایی فاسد ساخته شدند که از جهشیافتگی شدید رنج میبردند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00064 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00064.jpg)
تصویری از کوروس کوراکس
کوراکس و گارد زاغ روی ادامهی ارتداد هوروس تاثیر کمی داشتند و در محاصرهی زمین شرکت نکردند. پس از آن، او به کشتن باقی اعضای لژیوناش که فاسد شده بودند، ادامه داد. او بهخاطر عذابوجدان بابت کاری که انجام داده بود، بهمدت یک سال خود را در دژش حبس کرد و التماس میکرد امپراتور به او رحم کند.
پس از آن، او وارد چشم وحشت (Eye of Terror)، یک شکاف وارپ (Warp Rift) بزرگ شد تا دنبال پرایمارکهای خیانتکار بگردد و بابت قلع و قمعی که شاهدش بود، از آنها انتقام بگیرد. این آخرین باری بود که ایمپریوم کوراکس را مشاهده کرد، ولی گارد زاغ همچنان به وجود خود ادامه داده است و در تخصص پرایمارک خود – یعنی جنگ چریکی – به بالاترین درجهی مهارت رسیده است.
پرایمارک بیستم: آلفاریوس اومگان (Alpharius Omegon)
در آخر میرسیم به آلفاریوس اومگان که شاید بین برادرانش عجیبترین پرایمارک باشد و با نام پرایمارک آخر (The Last Primarch) نیز شناخته میشود. آلفاریوس اومگان بنا بر دو دلیل منحصربفرد است: ۱. تقریباً همهی جنبههای زندگی و وجودیت او – و همچنین لژیون آلفا (The Alpha Legion)، لژیون تحتفرمانش – در هالهای از راز و ابهام قرار دارد. ۲. آلفاریوس اومگان در اصل دو پرایمارک است؛ دوقلویی که یکی آلفاریوس و دیگری اومگان نام دارد.
حتی برای خود این دو معلوم نیست که آیا این تصمیمی عمدی از جانب امپراتور بود یا اینکه در طی پراکنده شدن پرایمارکها، بر اثر تاثیر وارپ آنها به دو نیم تقسیم شدند. با این حال، اغلب آنها با عبارت «یک روح در دو بدن» توصیف میشوند.
با توجه به رازآلود بودن زندگی این دو، روایتهای مختلفی دربارهی خاستگاه آنها تعریف شده است. در بیشتر روایتها گفته میشود که آنها آخرین پرایمارک پیداشده بودند و زمان پیدا شدنشان هم اواخر نهضت بزرگ بود.
در یکی از روایتها گفته میشود که آلفاریوس رهبر کنفدراسیونی از منظومهها بود و به هوروس و لژیوناش، گرگهای لونا، شبیخون زد. در طی این شبیخون، هوروس کشف کرد که او آخرین برادر گمشدهاش است.
در روایتی دیگر، گفته میشود که آلفاریوس روی سیارهای دوردست و مرده کشف شد. او مجبور شد چند سال بهتنهایی روی آن سیاره زنده بماند تا اینکه یک سری غارتگر نیمهانسان و مزدوران بیگانه فرا رسیدند تا ویرانههای سیاره را غارت کنند و بر حسب اتفاق او را پیدا کردند. او هم اسلحهها و سفینهی آنها را تصاحب کرد و از سیاره خارج شد.
در روایتی دیگر، گفته میشود او روی سیارهی تکنولوژیمحوری رونقیافته به نام بارساوور (Bar’Savor) فرود آمد که موجودات بیگانهای کرمشکل و کابوسوار به آن حمله کردند تا از مردمش تغذیه کنند. این موجودات آلفاریوس را بهعنوان یک موجود غریب نزد خود نگه داشتند، ذهنش را دستخوش تغییر کردند و او را به اسلحهای زنده تبدیل کردند تا اینکه خود امپراتور او را آزاد کرد.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00066 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00066.jpg)
تصویری از آلفاریوس اومگان
در تمامی این روایتها فقط به آلفاریون اشاره میشود، چون کمتر کسی حتی از وجود اومگان خبر داشت. این دو اغلب جایشان را با هم عوض میکردند؛ آلفاریوس چهرهی عمومی این پرایمارک بود، ولی این دو از لحاظ شخصیتی کاملاً مثل هم نبودند و همیشه با هم موافق نبودند.
با این حال، به آلفاریوس فرماندهی لژیون آلفای مارینهای فضایی سپرده شد. آنها به متخصصان نفوذ، عملیات مخفی و فریب تبدیل شدند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00067 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00067.jpg)
تصویری از آلفاریوس اومگان
وقتی ارتداد هوروس اتفاق افتاد، آلفاریوس به جناح هوروس پیوست، ولی دلیل این تصمیمگیری بهطور دقیق مشخص نیست. گفته میشود که دو سال پیش از شروع ارتداد هوروس، اعضای تشکیلاتی بیگانه به نام فرقه (The Cabal) با آلفاریوس تماس برقرار کردند و تصاویری از جنگ داخلی پیشرو در ایمپریوم را به او وحی کردند.
باور بر این است که اعضای فرقه آلفاریوس را متقاعد کردند که تنها راه برای شکست دادن کیاس این بود که هوروس درجنگ پیروز شود و دلیل پیوستن آلفاریوس به هوروس این بود که در نهایت خدایان کیاس را شکست دهد.
دلیل هرچه که بود، آلفاریوس و لژیون آلفا در قلعوقمع ایستوان ۵ نقشی مهم داشتند. همچنین همانطور که در مدخل قبلی اشاره شد، آنها به لژیون گارد زاغ نفوذ کرند تا ژنوم پرایمارکها را فاسد کنند و به کوراکس اجازه ندهند لژیوناش را بازسازی کند.
![پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم) Primarchs 00068 - پرایمارکها | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت چهاردهم)](https://www.digikala.com/mag/wp-content/uploads/2023/06/Primarchs_00068.jpg)
تصویری از آلفاریوس و اومگان
در نبرد پلوتو (Battle of Pluto)، آلفاریوس با روگِل دورن (Rogal Dorn) مبارزه کرد. با اینکه او از دورن چابکتر بود و بارها او را زخمی کرد، دورن موفق شد به برادرش غلبه کند و او را بکشد. پس از پایان ارتداد هوروس، اومگان جای برادرش را گرفت و به مبارزه با ایمپریوم ادامه داد. همچنین او در نبرد با اولترامارینها به پیروزیای قابلتوجه دست پیدا کرد.
در طی سالها، بهخاطر مرموز بودن زندگی آلفاریوس اومگان، بسیاری از افراد هنوز مطمئن نیستند که دقیقاً کدامشان به دست روگل دورن کشته شد (و آیا اینکه اصلاً هیچکدامشان کشته شد؟). تاکنون بیش از ده قهرمان که نام آلفاریوس را یدک میکشند، کشته شدهاند.
بدونشک حداقل یکی از آنها هنوز زنده است. ولی با توجه به استعداد فوقالعادهیشان در زمینهی مخفیکاری و فریبکاری، بعید است که هیچگاه هویت خود را برملا کند.
***
بسیار خب، به انتهای معرفی کل ۲۱ پرایمارک رسیدیم. از بین آنها، ۹ تایشان به امپراتور وفادار ماندند، ۱۰تایشان به او خیانت کردند و ۲ نفرشان بهطور کامل ناشناختهاند. از بعضی لحاظ، پرایمارکها نمایندهی جنبههای سبکسرانهتر وارهمر۴۰۰۰۰ هستند و متعلق به دورهی زمانیای هستند که وارهمر ۴۰۰۰۰ قرار نبود خیلی جدی گرفته شود. مثلاً ما پرایمارکی مثل فروس مانوس را داریم که دستهایی پولادی دارد و برای همین اسمی روی او گذاشته شد که معنیاش «پولاددست» است و نام لژیون مارینهای فضایی تحت فرمانش نیز «پولاددستان» گذاشته شد.
تاریخچهی پرایمارکها متعلق به گذشتهای بسیار دور است و تعداد کمی از آنها در حال حاضر، در سال ۴۰۰۰۰، در ایمپریوم حائز اهمیت هستند. ولی هرچه شرایط بدتر میشود، سر و کلهی تعداد بیشتری از آنها پیدا میشود.
با توجه به اینکه – به استثنای شخص امپراتور – پرایمارکها تواناترین اشخاص در کل ایمپریوم هستند، جای تعجب ندارد که بخش زیادی از تاریخ ایمپریوم بر پایهی کارها و تصمیمات آنها شکل گرفته است. به مرور زمان مشخص خواهد شد که کدام پرایمارکها بازخواهند گشت و کدام پرایمارکها مرده باقی میمانند و اینکه آیا هیچگاه اطلاعاتی دربارهی دو پرایمارک گمشده در تاریخ پیدا خواهیم کرد یا نه. با این حال، فعلاً بیشتر تاریخ مربوط به آنها نه با جوهر، بلکه با خون نوشته شده است.
منبع: Exploring Series
انتشار یافته در:
سلام جناب آذسن
چپتر Blood Raven ها و پرایمارکشون میخائیل کورودا چرا داخل این مقاله نبود؟؟؟؟