تعریف: مغلطه توسل به مرجعیت موقعی پیش میآید که گوینده اصرار کند ادعایش صحیح است، چون مرجع یا متخصصی معتبر صحت آن را تایید کرده است و به جز اشاره به مرجع استدلال دیگری مطرح نکند. توسل به مرجعیت کاذب (Appeal to False Authority) یکی از دگرگونیهای این مغلطه است که جلوتر به آن خواهیم پرداخت.
معادل انگلیسی: Appeal to Authority
معادل لاتین: argumentum ad verecundiam
معادلهای جایگزین: ایپسه دیکسیت (Ipse Dixit)
الگوی منطقی:
طبق گفتهی ۱، که در موضوع Y متخصص است، Y صحیح است. بنابراین Y صحیح است.
مثال ۱:
ریچارد داوکینز، زیستشناس فرگشتی و شاید سرشناسترین متخصص در این زمینه، به فرگشت اعتقاد دارد. بنابراین فرگشت حقیقت دارد.
توضیح: ریچارد داوکینز مسلماً از فرگشت اطلاعات زیادی دارد و میتواند با اطمینان به ما بگوید که فرگشت حقیقت دارد، ولی حرف او دلیل حقیقی بودن فرگشت نیست. چیزی که فرگشت را حقیقت جلوه میدهد، مدارک زیادیست که در راستای تایید نظریه ارائه شده است.
مثال ۲:
من از کجا میدونم صنعت تولید فیلمهای مستهجن سومین صنعت بزرگ توی ایالات متحدهست؟ درک اشلانگمایستر، بازیگری که بالای ۵۰ سال توی این عرصه سابقهی کار داره، اینو بهم گفت.
توضیح: اشلانگمایستر شاید در این زمینه تخصص داشته باشد، و استعدادش حرف نداشته باشد، ولی ادعاهای اینچنینی باید با مدرک ثابت شوند. در ضمن، برای جلوگیری از گسترش اطلاعات اشتباه، لازم است اشاره کنم صنعت تولید فیلمهای مستهجن شاید صنعت بزرگی باشد، ولی انگشتکوچیکهی ده صنعت بزرگ هم نمیشود.
استثنا: حواستان باشد که «گوش دادن به حرف مرجع دربارهی مسالهای خاص» را با مغلطهی «توسل به مرجعیت» قاطی نکنید. یادتان باشد که مغلطه خطا در استدلال است. نادیده گرفتن حرفهای متخصصان واقعی و مراجع معتبر شکگرایی سازنده نیست؛ انکار محض است. توسل به مرجعیت مغلطهایست که در استدلال به کار میرود، ولی توجه نشان دادن به حرف مراجع معتبر کاریست که هر روز، همهی انسانها در رابطه با مسائل کماهمیت انجام میدهند. البته همیشه احتمالش هست که مراجع معتبر اشتباه کرده باشند، برای همین انسانهای متفکر همیشه حقایق را موقتاً میپذیرند. اگر اطلاعات ارائهشده از جانب مرجعی معتبر را موقتاً بهعنوان حقیقت بپذیریم، مرتکب خطا در برهان نشدهایم. البته میزان منطقی بودن این تصمیم به ادعای انجامشده (مثلاً میزان جنجالی بودن یا مهم بودنش) و خود مرجع (میزان اعتبار و ارتباطش به مسالهی مورد بحث) بستگی دارد.
توسل به مرجعیت بیشتر حول محور ادعاهایی میچرخد که برای اثباتشان باید مدرک ارائه کرد و ارتباطی با حقایق ندارند. برای مثال، اگر راهنمای سفرتان بهتان گفت که شهر واتیکان در ۱۱ فوریهی ۱۹۲۹ تاسیس شد و شما حقیقی بودن این اطلاعات را بپذیرید، نه مغلطه کردهاید (چون این اطلاعات در بطن بحث و استدلال مطرح نشدهاند)، نه کاری غیرمنطقی انجام دادهاید.
راهنمایی: مراجع را به چالش بکشید. یا خودتان به مرجعی تبدیل شوید که مردم برای پیدا کردن جواب سوالهایشان به او مراجعه میکنند.
منابع:
Hume, D. (2004). An Enquiry Concerning Human Understanding. Courier Corporation.
پ.ن.:
۱. کاربری در سایت پرسیده است: «اگر ۲ کشیش مسیحی دربارهی موضوعی مربوط به کتاب مقدس بحث کنند، منطقیست که در بحثشان به کتاب مقدس توسل کنند (چون کتاب مقدس مرجعیست که هردویشان قبول دارند). هر دو نفر پیشفرضهای کتاب مقدس را پذیرفتهاند و از این پیشفرضها در بحثشان استفاده میکنند. اگر کتاب مقدس در بحث با کسی که به آن اعتقاد ندارد بهعنوان مرجع استفاده شود، میتوان آن را مصادره به مطلوب (Begging the Question) در نظر گرفت، ولی با توجه به زمینهی اشارهشده، آیا میتوان ادعا کرد که به نوعی مغلطهآمیز است؟»
بو بنت در پاسخ میگوید: «بستگی به ادعای مطرحشده دارد. مثلاً اگر ادعا شود: «توی کتاب مقدس اشاره شده که…»، کتاب مقدس مرجع ادعای مطرحشده است. بهعبارت دیگر، برای ثابت کردن ادعای مطرحشده با مدرک، کافیست به کتاب مقدس رجوع کرد تا دید آیا نقلقولی که آورده شده، داخل آن موجود است یا خیر. فرض کنید در بازی روپولی (Monopoly) قانونی در نظر گرفته شود: «اگر ۳ بار جفت بیاورید، باید بروید زندان…» و به این قانون در دستورالعمل بازی اشاره شده باشد. در این زمینه، دستورالعمل بازی مرجع اصلی است، مگر اینکه بازیکنندگان توافق کرده باشند دستورالعمل بازی را نادیده بگیرند و با قانون وضعشده توسط خودشان بازی کنند. در ضمن هر بازیکنی میتواند قوانین وضعشده را به چالش بکشد و پیشنهاد رایگیری برای تغییر دادنشان را مطرح کند، ولی این مسائل به ادعایی که در ابتدا مطرح شد، مربوط نمیشود. مساله اینجاست که شخصی که ادعا کرد بازیکنی که سه بار پشت سر هم جفت بیاورد باید برود زندان، کاری مغلطهآمیز (خلاف منطق) انجام نداده است، چون در دستورالعمل بازی به این قانون اشاره شده است.
مشکل اینجاست که بسیاری از مسیحیان فکر میکنند جملهای که در کتاب مقدس اشاره شده، همان معنیای را میدهد که آنها فکرش را میکنند. اما کتاب مقدس بسیار تفسیرپذیر است. در چنین مواقعی پاسخ صحیح به شخص ادعاکننده این است که: «بله، در کتاب مقدس چنین جملهای آورده شده، ولی با معنیای که از این جمله برداشت کردهاید مخالفم.» در تفسیر کتاب مقدس هیچ مرجع غیرقابلانکاری وجود ندارد، برای همین است که مسیحیت به هزاران زیرشاخه تقسیم شده است.
البته یکی از کاربردهای رایج این مغلطه به کتاب مقدس مرتبط است. وقتی مسیحیان برای ثابت کردن صحت ادعایی که در کتاب مقدس مطرح شده، از خود کتاب مقدس استفاده کنند (یعنی به جای اینکه بگویند کتاب مقدس میگوید X، بگویند X حقیقت است)، مرتکب این مغلطه شدهاند، مهم نیست که طرف بحثشان یک مسیحی دیگر باشد یا شخص خداناباور. در مثال بحث بین دو مسیحی، هر دو نفر پیشفرض برتری ایمان بر مدرک را پذیرفتهاند (یعنی «هرچه در کتاب مقدس آورده شده حقیقت است»). البته یک مسالهی دیگر هم میتوان مطرح کرد و آن ذات حقیقتیست که مطرح شده (تحتاللفظی، تمثیلی، «روحانی» و…)
۲. کاربری در سایت پرسیده است: «اگر کسی استدلال کند که X باید وضع موجود باشد و همه از آن پیروی کنند، چون در قانون یا اساسنامهای به آن اشاره شده، آیا مرتکب مغلطهی توسل به مرجعیت شده است؟»
بنت در پاسخ میگوید: «میتوان چنین بحثی را مطرح کرد. اما بحث اصلی باید سر موضوعی دیگر شکل بگیرد: «آیا قانون اساسی مرجع درستی برای تعیین وضعیت موجود است؟»
کاربر در ادامه میپرسد: «اجازه دهید به مثالی اشاره کنم. در بند ۴ قانون اساسی نروژ نوشته شده که پادشاه کشور باید از مذهب اونجلیسیت-لوترینیست پیروی کند. با استناد بر این بیانیه میتوان نتیجه گرفت: پادشاه نروژ باید از این مذهب پیروی کند، چون در قانون اساسی کشور به آن اشاره شده است.
آیا این استدلال مغلطهی توسل به مرجعیت نیست؟ من که فکر میکنم باشد. من اگر پادشاه نروژ بودم و میخواستم مذهبم را انتخاب کنم، صرفاً با استدلال «چون در یک کتاب قضایی به آن اشاره شده» قانع نمیشدم. اگر نمیخواستم از مذهب اونجلیست-لوترینیست پیروی کنم چه؟ کسی نمیتواند مرا مجبور کند که این مذهب را بپذیرم.»
بو بنت در پاسخ میگوید: «من چیزی دربارهی قانون اساسی نروژ نمیدانم، ولی با توجه به چیزی که گفتی، به نظر میرسد قانون اساسی مرجع معتبری برای تعیین چنین مسائلی باشد و در این سناریو با مغلطهی توسل به مرجعیت مواجه نیستیم.
لازم است روی این موضوع تاکید کنم که میتوان کل روز را صرف بحث دربارهی این کرد که آیا این قانون موجه است یا نه. ولی طبق چیزی که در معتبرترین متن قضایی در کشور نوشته شده، این قانون وجود دارد و در کشور برقرار است. اگر کسی ادعا کند که فلان چیز قانون است، چون در معتبرترین متن قضایی کشور اینطور ذکر شده، مغلطهای مرتکب نشده است.
۳. کاربردی در سایت پرسیده: «آیا جمعبندی نظر چند مرجع مغلطهآمیز است؟ مثلاً بیان این جمله: بیشتر متخصصان حوزهی Y معتقدند X صحیح است، بنابراین X صحیح است.»
بو بنت در پاسخ میگوید: «بله، مغلطهآمیز است، ولی اگر نتیجه اندکی تغییر میکرد، دیگر مغلطهآمیز نمیشد:
بیشتر متخصصان حوزهی Y معتقدند که X صحیح است، بنابراین منطقیست که بپذیریم X صحیح است.»
نکتهی مهم این است که هویت این متخصصان مشخص شود. مثلاً اگر بیشتر متخصصان حوزهی طالعبینی بر اساس کارتهای تاروت ادعا کنند این کارتها از آینده خبر میدهند، پذیرفتن این ادعا منطقی نیست. به طور کلی، از نظر متخصصان باید بهَعنوان میانبری برای رسیدن به مدرک معتبر استفاده کرد، تا ثابت شود متخصصان نیز برای رسیدن به نظر تخصصیشان از مدرک معتبر استفاده کردهاند.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
دیدگاه خود را ثبت کنید