تعریف: مغلطه توسل به پیچیدگی موقعی پیش میآید که گوینده ادعا کند چیزی را نفهمیده، بنابراین آن چیز اشتباه یا غیرمحتمل است یا استدلال مشکل دارد. این مغلطه یکی از دگرگونیهای توسل به نادانی (Argument from Ignorance) است.
معادل انگلیسی: Appeal to Complexity
الگوی منقطی:
من استدلال X را متوجه نمیشوم.
بنابراین استدلال X درست نیست / نقص دارد / غیرمحتمل است.
مثال ۱:
بیل (متخصص چشم): تکامل چشم به صورت مونوفیلتیک اتفاق افتاد. معنیاش این است که ریشهی چشمهای امروزی به چشم نخستین (Proto-eye) برمیگردد که حدوداً ۵۴۰ میلیون سال پیش تکامل پیدا کرد. بهموازات چشم نخستین، چندین گونه و ریزگونهی چشم تکامل پیدا کردند. دانشمندان با مطالعهی گوناگونی چشم در حیوانات به این نتیجه رسیدهاند، چون عامل این گوناگونی سازگار شدن چشم هر گونهی جاندار با شرایط محیطی است.
توبی: امم… مونوفیلتیک؟ پروتو آی؟ داری از کلمات قلنبه سلمبه استفاده میکنی تا گولمون بزنی؟ من بعید میدونم چشم تکامل پیدا کرده باشه.
توضیح: بله، تکامل چشم برای کسانی که زیستشناس نیستند و با نظریهی فرگشت و انتخاب طبیعی آشنایی کامل ندارند مبحثی پیچیده است. ولی پیچیدگی استدلالهای مربوط به این حوزه دلیل موجهی برای رد کردن این استدلالها و نامعبتر دانستنشان نیست، خصوصاً اگر نظریهی جایگزین یک چیز ساده باشد (مثلاً: «زئوس چشم رو از گل آفرید.»)
مثال ۲: اگر فردی عادی و غیرمتخصص از سیاستی پیچیده که چیزی دربارهاش نمیداند (یا خیلی کم میداند) انتقاد کند، به احتمال زیاد مغلطهی توسل به پیچیدگی را مرتکب شده است.
توضیح: وقتی کسی دربارهی چیزی اطلاعات کافی نداشته باشد، ذهنیتش در آن باره دوقطبی میشود (یا سیاه یا سفید). مثلاً در عرصهی سیاست ارائهی خدمات درمانی به شهروندان مسالهای بسیار پیچیده است و هر تغییر کوچک مزایا و معایب خاص خود را به همراه دارد. افراد غیرمتخصص عموماً سندی ۱۰۰۰ صحفهای را نادیده میگیرند و میگویند: «ببین، قضیه خیلی سادهست. اگه فلان کارو انجام بدی، مشکل رفع میشه.» نه، مساله ساده نیست و این پیشنهاد سادهاندیشانه هم مشکل را حل نمیکند.
استثنا: در شرایطی که گوینده خودش نمیداند دارد چه میگوید، مغلطهی توسل به چرندگویی (Argument by Gibberish) اتفاق میافتد.
راهنمایی: وظیفهی شخص استدلالکننده این است که استدلالش را تا حد امکان با فصاحت و دقت بیان کند و از زبان و عباراتی استفاده کند که مخاطبانش باهاشان آشنایی داشته باشند. در عرصهی ارتباطات علمی این یک معضل بزرگ است. در این عرصه سوگیری شناختی نفرین دانش زیاد (Curse of Knowledge) بسیار رایج است؛ یعنی شخص گوینده گمان میکند مخاطبانش نیز به اندازهی خودش دربارهی موضوع موردبحث آگاهی دارند. اگر مخاطب شما استدلالتان را متوجه نشد، تقصر را گردن او نیندازید. به جایش استدلال خود را با زبانی متفاوت (و ترجیحاً سادهتر) بیان کنید.
منابع:
مغلطهای رایج در اینترنت. منبع آکادمیک برای آن یافت نشد.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
دیدگاه خود را ثبت کنید