flashbacktime - فلش‌بک (Flashback) | معرفی عناصر داستانی (۳۵)

محو شدن صفحه؛ یکی از علائم کلیشه‌ای ورود به فلش‌بک

 

فلش‌بک

فلش‌بک یک تکنیک روایی است که یک حادثه را قبل از وقوع‌ حادثه‌ی جاری در داستان نشان می‌دهد. ممکن است حادثه‌ی مذکور قبلاً در خود داستان اتفاق افتاده باشد و فلش‌بک فقط دوباره آن را نشان دهد، ممکن است قبل از فلش‌بک فقط به این حادثه اشاره شده باشد و یا ممکن است این حادثه راجع به چیزی باشد که بیننده کاملاً از آن بی‌اطلاع است و به عبارتی نقش یک عنصر غافلگیرکننده را ایفا کند.

انواع خاص فلش‌بک شامل موارد زیر می‌باشد

  • وحشت مردی دیگر: یک شخصیت پایان زندگی شخصیتی دیگر را به یاد می‌آورد. (فیلم دسپرادو این‌گونه آغاز می‌شود: یک شخصیت وارد بار می‌شود و خاطره‌ی کشته شدن تعدادی خلافکار را توسط مردی مرموز برای بقیه تعریف می‌کند.)
  • یک برش فلش‌بک: یک فلش‌بک خیلی کوتاه که اغلب جنبه‌ای طنزآمیز دارد. (مثلاً شخصیتی راجع به مساله‌ای از خودش تعریف می‌کند، ولی فلش بک مختصراً حادثه‌ای را نشان می‌دهد که خلاف ادعایش را ثابت می‌کند. در انیمیشن شاهزاده خانم و قورباغه شاهد آن بودیم.)
  • انعکاسی: حوادثی که در گذشته اتفاق می‌افتند، با حوادثی که در حال وقوع هستند، مطابقت دارند. (در هری پاتر و تالار اسرار، داملبدور از هری می‌پرسد که آیا چیزی هست که دوست داشته باشد به او بگوید و او در جواب می‌گوید: «نه قربان، چیزی نیست.» در یک فلش بک همین دیالوگ بین دامبلدور و تام ریدل رد و بدل می‌شود).
  • شاد: یک فلش‌بک به دورانی خوش که معمولاً روی تلخی دوران فعلی تاکید می‌کند. (صحنه‌ی آخر فیلم پدرخوانده ۲ اعضای خانواده‌ی کورلئونه را قبل از حوادث قسمت اول و دوم نشان می‌دهد که دور میز شام نشسته‌اند و در حال بگو بخند کردن هستند. ما در طول هر دو فیلم در حال مشاهده‌ی سقوط اخلاقی و عاطفی خانواده هستیم.)
  • چطور شد به این‌جا رسیدیم: فلش‌بکی محض یادآوری اتفاقی مهم یا اتفاقی که در ذهن داشتن آن برای دنبال کردن داستان لازم است. (قسمت اول سریال Breaking Bad این‌گونه آغاز می‌شود: یک شخصیت که ماسک اکسیژن به صورت زده و زیرشلواری تنش است، در حال راندن یک اتومبیل کاراوان است. به پشت سرش نگاه می‌کند. به‌نظر می‌رسد دو جسد در حال قِل خوردن در سطح وسیله‌ی نقلیه هستند. کنار او مرد بیهوشی که او هم ماسک اکسیژن به صورت دارد، دیده می‌شود. حالا فلش‌بک به سه هفته قبل… چطور قرار است از این فضای آرام و خانوادگی در حومه‌ی شهر به آن موقعیت عجیب برسیم؟)
  • فلش‌بک میان مبارزه: شخصیتی در حال شکست خوردن در یک مبارزه است و تمریناتش را به‌خاطر می‌آورد تا دانشی را که برای برنده شدن نیاز دارد دوباره کسب کند. (در قسمت دوم فیلم بیل را بکش عروس که زنده‌به‌گور شده، با به یاد آوردن تعالیم استادش موفق می‌شود تابوتش را بشکند و خود را نجات دهد.)
  • انتزاعی: نسخه‌ی امروزی شخصیت در خاطرات خودش حاضر می‌شود تا راجع به آن‌ها نظرات کنایه‌آمیز ارائه کند یا با آن‌ها ارتباط برقرار کند. (معروف‌ترین مثال قدح اندیشه در سری هری پاتر است.)
  • فلش‌بک راشومونی: چند فلش بک یک حادثه را از دیدگاه‌های مختلف نشان می‌دهند. (فیلم راشومون اثر آکیرا کوروساوا که اسم این فلش‌بک از آن گرفته شده است.)
  • حافظه‌ی خودخواه: شخصیت حادثه‌ای را به‌خاطر می‌آورد، ولی بسیاری از جزییات آن را به نفع خودش تغییر می‌دهد. (فلش‌بک‌های سندروم، شخصیت منفی انیمیشن شگفت‌انگیز‌ها از این جنس هستند؛ طوری که در هرکدام دردسرهایی که خودش طی یک حادثه ایجاد کرده بود، حذف می‌شوند.)
  • فلش‌بک اپیزودی: فلش‌بکی که کل اپیزود را اشغال می‌کند. در ادبیات، این مثالی از قاب‌بندی است که قبلاً آن را توضیح دادیم. (سریال وقایع‌نگاری ایندیانا جونز جوان حول این محور می‌چرخد. هر اپیزود خاطره‌ای است که ایندی پیر از ماجراجویی‌های گذشته‌اش تعریف می‌کند.)

 

Breaking Bad desierto - فلش‌بک (Flashback) | معرفی عناصر داستانی (۳۵)

 

دو روش معمول برای نشان دادن فلش‌بک، خیال‌پردازی و خواب دیدن (بیشتر از نوع کابوس) است. همچنین فلش‌بک می‌تواند به خاطر قدرت‌های جادویی/متافیزیکی، اختلال تنش‌زای پس از رویداد (یا همان PSTD که به اختلالات روانی پس از تجربه‌ی یک حادثه‌ی ناگوار یا مشاهده‌ی آن از نزدیک رخ می‌دهد) یا فقط یادآوری خاطرات رخ دهد. هرکدام دلیل موجهی برای نشان دادن فلش‌بک به تماشاچیان هستند.

 

منبع: Flashback

 

برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.

 

۴.۵/۵ - (۴ امتیاز)
9 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. Blind assassine گفته:

    واقعا متشکرم که این سری مقالات رو ترجمه میکنی.یه سوال بی ربط،به جز مارک براون در آینده سراغ چه یوتیوبری برای تبدیل ویدیو هاش به مقاله میری ؟

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      فعلاً کس خاصی رو مدنظر ندارم. چون احساس می‌کنم کار بی‌فایده‌ای باشه. در آینده وقتی یوتوب از فیلتر دربیاد، راحت می‌شه به ویدئوها زیرنویس فارسی اضافه کرد و ملت هم بدون مشکل می‌بیننشون و این مقالات هم منسوخ می‌شن. من دوست دارم کاری انجام بدم که تا حد امکان ماندگار بمونه.

      پاسخ
  2. amir soprano گفته:

    فک کنم تو رسانه های نوشتاری به ندرت استفاده میشه و اتفاقات گذشته از طریق افکار توضیح داده میشن (مثل نغمه).

    پاسخ
  3. امیرعلی قبادی گفته:

    سلام.
    این عنصر داستان بابِ سلیقه ی لیندلوفه.
    توی لاست خیلی از فلش بک استفاده میشد. هم فلش بک و هم فلش فوروارد.
    کیه که فلش بک و فلش فوروارد های افسانه ایه لاست رو فراموش کنه؟ عجب سریالی بود.
    خب دیگه کم کم دارم به انتهای این سری مقالات نزدیک میشم. گفتم الان هم یک تشکر ازتون کنم و هم یادی کنم از سریال محبوب خودم لاست.
    خسته نباشید.

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      سلام امیرعلی.

      آره، فلش‌بک‌های لاست، خصوصاً تو سه سیزن اول، واقعاً عالی بودن و نمونه‌ی بارز استفاده‌ی موثر از فلش‌بک. فقط حیف که این فلش‌بک‌ها به نتیجه‌ی درست‌درمونی ختم نشدن.

      پاسخ
      • امیرعلی قبادی گفته:

        اره. قبول دارم فصول ۵ و ۶ سریال رو به افول بود. واقعا حیف که اون همه ایده ی جذاب و خوب و اون همه فلش بک کار شده به دو تا فصل بد ختم شد. واقعا حیف.

        پاسخ
    • amir soprano گفته:

      من فکر میکردم آبرامز بیشترین نقش رو تو نوشتن داستان داشته باشه و لیندلوف مثل یه نویسنده فرعی باشه.
      حالا که اسم لیدندلوف اومد یادی کنم از برترین سریال تاریخ بعد از سوپرانوز، یعنی لفت اورز. توی لفت اورز ما یه فلش بک خیلی عمیق داشتیم (یه اپیزود) که از نوع موردعلاقه من هم هست. فلش بکی خوبه (به نظر من) که توش روی تفاوت حسی زمان گذشته با زمان حال تاکید بشه. ما وقتی قبلا این خانواده افسرده رو دیده بودیم و حالا که تو اپیزود ۹ گذشته رو می بینیم که چقدر خانواده خوشحالی بودند (و قسمت بعد هم روی این تاکید میکنه) ، قشنگ عمق فاجعه عزیمت ناگهانی میخوره تو صورتمون. چه چیزی مثل فلش بک های ۱۳ دلیل که وقتی برمیگشت به زمان حال احساس میکردیم که بعد از مرگ هانا چقدر این شخصیت ها تغییر کردن.

      پاسخ
      • امیرعلی قبادی گفته:

        اره خب جی جی ابرامز هم موثر بود تو نوشتن داستان. به نظرم هر سه نویسنده ی اصلی به یه اندازه موثر بودن.
        هم لیندلوف، هم لیبر و هم ابرامز. ولی خب شاید دلیله اینکه اون موقع گفتم لیندلوف این بوده که بیشتر توی مصاحبه هایی که انجام شده در مورد لاست با لیندلوف صحبت کردن.
        در مورد لفت اورز هم من ندیدم ولی تعریفش رو خیلی شنیدم.
        البته یه سریالِ خوبِ دیگه از لیندلوف دیدم تازگی ها.واچمن. و خب میدونی که سریالای لیندلوف رو دیدن نیازمند داشتن یه مغزِ خوب و درست درمونه، نه مغزِ من که بعد از سه ماه تعطیلی و جمع بندیه سال پیشِ مدرسه الان به شدت درب و داغونه.
        ولی حتما میبینم سریالش رو.

        پاسخ