“… وِروِروِروِر یه اتفاق مهم وِروِروِروِر … ”
نیل گیمن در تعریف داستان
نقطهی اوج که یکی از قدیمیترین عناصر داستانی است، نقطهای در پایان (یا بعضیمواقع در اواسط) داستان است که در آن داستان به حداکثر میزان حساسیت خود میرسد و نیروها و عناصری که سر ناسازگاری دارند، با یکدیگر روبرو میشوند (بهعنوان مثال، درگیری قهرمان و دشمن اصلیاش در معبدی که عتیقهای بسیار مهم در آن هست و هر دو خواهان به دست آوردن آن هستند یا ملاقات رو در روی کارآگاه با قاتلی که مدتها به دنبالش بوده) تا درگیری بینشان را بهنحوی حل کنند؛ پس از آن تعدادی از گرههای داستانی (یا همهشان) باز شوند و بهطور کلی یک جمعبندی کلی از حوادثی که به وقوع نقطهی اوج ختم شدهاند انجام شود. در رسانههای تصویری اغلب موسیقی حماسی و هیجانانگیزی نقطهی اوج را همراهی میکند.
نقطهی اوج عموماً نوعی مبارزهی بزرگ است (این نوع نقطهی اوج اغلب در ژانر اکشن یافت میشود)، ولی در داستانهایی که سکون بیشتری دارند (مثل داستانهای معمایی)، نقطهی اوج میتواند کشف یک راز یا حقیقت مهم باشد. در کل ماهیت نقطهی اوج به ماهیت ستیزهای که داستان از ابتدا به آن تکیه داشته، بستگی دارد.
در سریالهای تلویزیونی و کامیکهایی که خطوط داستانی قوسی دارند (آثاری که هر فصل، جلد یا سری از آنها یک داستان جداگانه و مستقل را در یک پیشزمینه و با شخصیتهای اصلی یکسان تعریف میکند، مثل انیمههای ژاپنی و کامیکهای ابرقهرمانی)، عموماً هر قسمت شامل یک نقطهی اوج کوچک است و نقطهی اوج بزرگ و مهم در قسمت آخر ارائه میشود. آخرین قسمت (بعضیمواقع دو قسمت آخر) کل سریال پایان نهایی[۱] را رقم میزند؛ نقطهی اوج بسیار بزرگی که همه یا حداقل اکثر رشتههای داستانی بلاتکلیف در آن به سرانجام میرسند.
در مقابل نقطهی اوج، ضد اوج[۲] قرار دارد. ضد اوج احتمالاً بهاندازهی خود نقطهی اوج قدمت دارد. ضد اوج موقعی اتفاق میافتد که زمینه برای یک نقطهی اوج فراهم شده (مثل نبردی که قرار است برندهی نهایی یک کشمکش طولانی را مشخص کند)، حس تعلیق ایجاد شده توسط آن بسیار هیجانانگیز است و کاسهی صبر بیننده/خواننده را لبریز کرده… اما قهرمان شخصیت بد را با یک ضربه میکشد، او خودبهخود میمیرد یا یک نفر مثل اجل معلق ظاهر میشود و قبل از اینکه قهرمان بتواند کاری انجام دهد، او را از بین میبرد. به چنین موقعیتی که در بسیاری از موارد مثل آب سردی است که روی سر مخاطب ریخته میشود، ضد اوج گفته میشود.
ضد اوج همیشه با آگاهی قبلی و با برنامه ریزی اتفاق نمیافتد. هنگامی که دلیل استفاده از ضد اوج برای مخاطب کاملاً مشخص نباشد یا به صورت غیرعمد مورد استفاده قرار بگیرد، ممکن است گیجکننده باشد و مخاطب را نسبت به داستان دلسرد کند. بهطور کلی باید با احتیاط از ضد اوج استفاده کرد، حتی در زمینهی طنز که یکی از کاربردهای اصلی آن است.
تعدادی از نقاط اوج معروف
– صحنهی دوئل پایانی بین سه شخصیت اصلی فیلم خوب، بد، زشت. البته این دوئل معروف و بهطور کلی همهی صحنههای دوئلی که مقدمهچینی حماسی دارند به نوعی ضد اوج هم محسوب میشوند، ولی نه کاملاً. چون بههرحال ناگهانی کشته شدن با یک گلوله در دوئل امری عادی است.
– نبرد فرودو و سَم با گالوم برای نابود کردن حلقه (ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه)
– هنگامی که دارث ویدر به لوک میگوید که پدر اوست. (اپیزود پنجم جنگ ستارگان)
– زمانکه رستم پی میبرد که سهراب پسر اوست. (شاهنامه)
– خودکشی تراژیک رومئو و ژولیت، هرچند بسیاری مرگ تیبولت را نقطهی اوج داستان میدانند. (نمایشنامهی رومئو و ژولیت شکسپیر)
زمانی که رستم پی میبرد که سهراب پسر اوست. (شاهنامه)
تعدادی از ضد اوجهای معروف
– نحوهی کشته شدن بیل (فیلم بیل را بکش).
– مواجههی هری و ولدمورت در جنگل ممنوعه (هری پاتر و یادگاران مرگ).
– هر بازیای که باس (غول آخر) ضد اوج داشته باشد. باس ضد اوج باسی است که رسیدن به او مشکل و طولانی است و یا ظاهر تهدیدآمیزی دارد، اما راحت از بین میرود.
– پایان و سرانجام شخصیتهای فیلم جایی برای پیرمردها نیست.
– شایعات و پیشبینیهای مربوط به پایان دنیا (مثل قضیهی Y2K و بیستویکم دسامبر ۲۰۱۲).
[۱] Grand Finale
[۲] Anti-Climax
ترجمه شده از: http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/TheClimax
انتقال یافته از وبلاگ قبلی: http://frozenfireball.mihanblog.com/post/33
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
یه سوال چرا نیل گیمن اینقدر محبوبه ؟
من کورالاین و گورستانش رو خوندم و زیاد خوشم نیومد ازشون.
پ.ن:جمله زیر عکس مقاله عالی بود.
پ.پ.ن:بنظرت بهترین اثر نیل گیمن کدومش هست ؟
خب احتمالاً مطابق سلیقهی تو نبوده.
دلیل محبوبیتش اینه که گیمن یه جور نقطهی اتصال بین ادبیات گمانهزن بازارپسند و ادبیات گمانهزن تجربی/ویرد/سطحبالاست. از این لحاظ جایگاه ویژهای داره.
به نظرم بهترین اثر گیمن از بین کتاباش American Godsه و از بین کمیکهاش The Sandman (البته سندمن همهی شمارههاش در یه سطح نیستن، ولی کلیتش چیز خفنیه).
کاش حرکت جومونگ وار آریا رو تو ضد اوج ها میاوردی؛ به قول رضا حاج محمدی تیر خلاص داخل مغز گات بود.
آه اصلاً یادم ننداز. هرچی بیشتر دربارهی پایان گات فکر میکنی، ابعاد فاجعه بیشتر معلوم میشه.
(مینی) انتی کلایمکس فقط داد زدن جان اسنو سر اژدهای نایت کینگ :))
و باز هم کامنتهای یوتوب حماسه آفریدن: :))
He should’ve yelled “I DON’T WANT IT, AH NEVA AVE”
Jon is screaming at the fans to runaway from D&D
Jon was brought back to life just to AAAAAAARRGGGHHH at the dragon
D&D: Jon actually yelled so loud to the point where he kind of forgot about the Night King and his forces, but they certainly haven’t forgotten about him.