[su_quote cite=”مایا آنجلو”]مردم حرفی را که بزنید و کاری را که انجام دهید فراموش میکنند، ولی احساسی را که در آنها ایجاد کنید، هیچوقت فراموش نمیکنند.[/su_quote]
اشکآفرین
اگر آثار ادبی و سینمایی بسیار معروف و محبوب را بررسی کنید، متوجه میشوید که همهشان بهنوعی در برانگیختن احساسات اکثر مخاطبان خود موفق عمل کردهاند. اگر یک اثر بتواند در عمق احساسات مخاطب خود نفوذ و او را وادار به گریه کند، به احتمال زیاد تا آخر عمر در یاد و خاطرهی او باقی خواهد ماند. گرچه بعضیمواقع تحتتاثیر قرار دادن مخاطب ترفندی برای پرت کردن حواس او از کیفیت نه چندان بالای اثر است، ولی بهطور کلی با توجه به اینکه درآوردن اشک دیگران کار سادهای نیست، میتوان کسی را که موفق به انجام این کار (اشکآفرین) شود، یک داستانپرداز کاربلد محسوب کرد و کسی که قصد دارد داستانپردازی را بهطور جدی دنبال کند، لازم است که به مبحث اشکآفرین توجه ویژهای نشان دهد.
تعدادی از موقعیتها و کلیشههای اشکآفرین رایج
- شخصیتی فرعی که قرار است بهزودی بمیرد، قبل از مرگ بهطور خاصی مورد توجه قرار میگیرد (اصطلاحاً مرگ زیر نورافکن) .
- مرگ غمانگیز یک شخصیت منفی/نفرتانگیز؛ مثلاً مرگی همراه با بیان جملهای غمانگیز («من فقط میخواستم دوستم داشته باشن.» یا «سردمه.») یا نگاهی سرشار از افسوس.
- ابراز علاقهی سرشار از اضطراب/اندوه یک شخصیت به دیگری.
- پایانی که مثل شروع داستان است (اصطلاحاً پایان کتابی).
- عذاب کشیدن/کشته شدن یک شخصیت ناز/بانمک.
- اشکهایی که جلوی ریزششان گرفته شود/گریهی مردانه.
- عبور از خط قرمزها.
- گریه/مرگ در آغوش یک نفر دیگر.
- مشخص شدن اینکه از مرگ یک شخصیت که همه گمان میبردند زنده است، مدت زیادی گذشته.
- رفتن به آغوش مرگ؛ بهخصوص اگر حالتی حماسی و دستهجمعی داشته باشد.
- مرگ در تنهایی.
- مواجههی آبرومندانه با مرگ.
- سقوط اخلاقی شخصیتی شناختهشده و محبوب (بهخصوصاً اگر این شخصیت مونث باشد).
- دوستی که دوستیاش مصنوعی و ساختگی از آب دربیابد.
- رابطهای احساسی که برای اولین و آخرین بار صورت بگیرد.
- نمایش اتفاقات و تصورات شیرینی که بنا به دلایلی هیچوقت اتفاق نیفتادند.
- مرگ با یک لبخند.
- یک شخصیت خودش را فدا میکند تا راه عبور و پیشروی برای دیگران باز شود (بهطور کلی هرگونه فداکاری قهرمانانه).
- به تصویر کشیدن شخصیتی که هم ترسناک باشد و هم رقتانگیز.
- گریه کردن یک شخصیت برای شخصیتی که خود حاضر به گریه کردن نیست.
- مرگی که در راستای کسب آزادی باشد.
- مبارزهای که در آن یکی از طرفین دائماً سعی میکند دیگری را متقاعد کند که راهش اشتباه است و هنوز راه برای جبران آن وجود دارد.
- خودخوری یک شخصیت بابت اشتباهی که در گذشته انجام داده است؛ بهخصوص اگر این اشتباه منجر به مرگ عزیزی شده باشد.
- لحظاتی که در آن ظلم شدیدی به کسی روا شود.
- شخصیتی که از مرگ غیرقابلاجتناب افراد دیگر آگاه است، ولی آنها را خبر نمیکند تا خوشحال و با خیال راحت بمیرند.
- ترسیم مراسم تدفین.
- کشتن یک نفر از روی ترحم.
- بیان بزرگترین شکست.
- موقعیتهایی که در آنها چنین جملههایی بیان میشوند: «هیچوقت نتونستم باهاش خداحافظی کنم.» / «خواهش میکنم من رو تنها نذار.» / «خواهش میکنم بیدار شو.» / «خیلی بهش سخت گرفتم.» / «همهش دروغ بود؟» / «قبلاً بهترین دوست هم بودیم.» / «تو تنها نیستی.» / «دیگه نمیتونی برگردی خونه.» / «من رو ناامید کردی.»
- بروز احساسات شخصیتی که ظاهراً بیاحساس است.
- ابراز پشیمانی یک شخصیت از اینکه آخرین مکالمهاش با کسی که مرده چندان مطلوب نبوده است.
- برنامهریزی برای آینده قبل از نبرد نهایی.
- نقطهی اوج اکثر داستانهایی که موضوعشان انتقام است.
- شخصیتی که وانمود میکند خوشحال و سرزنده است، ولی در اصل افسرده و توخالی است.
- نمایش یک قطره اشک.
- فریاد رو به آسمان.
- درخواست یک شخصیت رو به مرگ از دیگری تا پیش او بماند.
- پریدن جلوی گلوله.
- و …
تعدادی از اشکآفرین های معروف
- بین فیلمها: زندگی شگفتانگیزی است[۱]، سینما پارادیزو[۲]، فارست گامپ[۳]، کازابلانکا[۴]، شیرشاه[۵].
- بین بازیها: سایهی کلوسوس[۶]، فاینال فانتزی ۷ [۷]، مردگان متحرک: سری بازیهای تلتیل[۸].
- بین رمانها: ارباب حلقهها، هری پاتر، بینوایان، سرود کریسمس، خطای ستارگان بخت ما[۹].
[۱] It’s a Wonderful Life
[۲] Cinema Paradiso
[۳] Forrest Gump
[۴] Casablanca
[۵] Lion King
[۶] Shadow of the Colossus
[۷] Final Fantasy 7
[۸] The Walking Dead: A Telltale Game Series
[۹] The Fault in Our Stars
منبع: Tear Jerker
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
جالب بود.این عنصر زمانی دردناک تر میشه تو اتفاقات تو جهان واقعی اتفاق بیفته.مثل خطای ستارگان بخت ما یا clannad:after story
روش کشتن شخصیت:
اگر میخواد یک شخصیت فرعی را بکشید که نقش خاصی در داستان ندارد، اما میخواهید مرگ را غم انگیز جلوه دهید، از روش زیر استفاده کنید.
قبل از مرگ یک شخصیت، اون شخصیت رو درحال برنامه ریزی برای زندگی آینده ش نشون بدید. این روش تست شده و کاملا تضمینیه.
اره خب به نظر منم همینطوری که میگی خیلی خوب اشکه ادمو در میاره، هر چند که من اول کلا اشکم در نمیاد بعدشم اگه یه چیزی بتونه اشکمو در بیاره فقط و فقط دیالوگه؛ البتع نه مسلما گفتگو بین دو نفر. گفتم پایین هم مثل سکانس اخر شیندلر لیست که در اونجا شیندلر با جماعت داره حرف میزنه.
پ.ن:اقا این کریسیتن بیل چه قدر خوبه. من تا دیروز فکر میکردم فقط خودم مثل بادکنک میمونم.از این لحاظ که هی وزنم زیاد شه هی کم شه، ولی از وقتی فیلم هایی که بیل توشون بازی کرده مثل vice، the machinist, american psycho و تریلوژیه بتمنش رو دیدم فهمیدم معنای حقیقیه باذکنک ایشون هستن!
سلطان توی وایس ۱۰۰ کیلو بود، توی the machinist هستش ۵۵ کیلو. یعنی نصف وزن وایس!
توی سه گانه ی بتمن کاملا بدن رو فرمی داره و ۸۶ کیلوعه.
اصلا خیلی چیز عجیبیه. خیلی.
اینقدر عجیبه که من میزارمش زیر پست اشک افرین ها چون وقتی به این نتیجه رسیدم گریه کردم.
بعد تازه اومده گفته من دیگه نمیخوام با اینکارا به سلامتیم ضربه بزنم. این حرفارو باید وقتی نصف میشدی میزدی نه الان.
میگن سر وایس اینقدر میخورده که از خودش بدش میومده!
من سر هری پاتر یه فروپاشی روانی داشتم.
تا یه هفته به دیوار زل میزدم و میگفتم:«زندگی دیگه چه ارزشی داره وقتی هری پاتر تموم شده؟»
وقتی داشتم کتاب آخر رو میخوندم هی یاد خاطرات کتاب اول و دوم و تمام ماجراهایی که هری و رون و هرمیون (با احترام به خانم اسلامیه) داشتن رو مرور میکردم و هی افسرده تر میشدم. فرد مرد! لوپین مرد! از همه بدتر هری پاتر تموم شد!!!!!
بعد یه مدت راه حلشو پیدا کردم: دوباره از اول کتاب ها رو شروع کنم (و احتملا چند ماه بعدش دوباره همین آش و همین کاسه).
این مقاله ویلیام گیبسون انگار پاک شده. میخواستم بدونم سبک کاراش چیه (با توجه به اینکه داری داستان های اونو ترجمه میکنی و دیگه هیچ مقاله ای ترجمه نمی کنی/نمی نویسی)
تموم شدن هری پاتر برای من ضربهی روحی بزرگی بود. این حس پوچیای رو که میگی قشنگ حس کردم.
از طرف انتشارات گفتن حالا که قراره کتاب منتشر بشه، داستانهای ترجمهشده رو از اینترنت بردارم.
البته مقاله هم دارم دوتا مینویسم در کنارش.
سکانس رقص فیلم هفتم (که مطمئن نیستم تو کتاب هم بوده چون سانسور شده بود) خیلی حالم رو بد کرد.
سکانس رقص هری پاترو میگی؟
نه، اون سکانس کلاً تو کتاب نبود و جزو معدود اضافات فیلمنامهنویس بود.
و آره، به نظرم صحنهی تاثیرگذاری بود. خصوصاً به خاطر آهنگ نیک کیو.
سلام.
اولا ممنون بابت ترجمه ی این مطلب جالب و خوب.
بعدشم من دو تا اشک افرین خوب سراغ دارم که هر وقت میخونم و میبینمشون اشکم در میاد. در کل هم انچنان ادم احساسیی نیستم و تا الان به جز درد و فوت اقوام، فقط این دو تا چیز تونستن اشکمو در بیارن.
یکی فیلم شیندلر لیسته. با بازی بی نهایت زیبای لیام نیسون که توی اخرین دیالوگ هایی که ایشون گفتن اشکم در اومد. (فکر کنم توی یکی از کامنتام بهش اشاره ای کردم)
و یکی هم شعر بی تو مهتاب شبی از فریدون مشیری عزیز و دوست داشتنی هستش. خدا رحمتشون کنه.
اینم در اخر بگم که کلا از هر چی اشک افرینه دوری میکنم.
سپاس.
ببخشید بابت اینکه دو بار کامنت رو فرستادم.
خیلی عذر میخوام.
ناشناس خودم(امیرعلی قبادی) هستم.
آره، گفته بودی. ولی متاسفانه کامنتایی که از ۹ روز پیش تا ۴-۵ روز پیش گذاشته شدن پاک شدن. اون کامنت تو هم بینشون بود.
بیتو مهتاب شبی از چه لحاظ اشکتو درمیاره؟ یکم بیشتر دربارهی حست به شعر توضیح میدی؟
ببخشید بابت تاخیر. ولی فکر کنم یه مشکلایی تو سایت هست و من تازه الان به هزار بدبختی تونستم خودمو اینجا برسونم.
خب در مورد بی تو مهتاب شبی.
راستیتش زیاد شعر خون خوبی نیستم و معمولا این شعر رو با صدای مادرم میشنوم.
والا در مورد دلیلش، میتونم بگم خیلی زود تصور میکنم اون مکان رو. اون کوچه رو. ولی الان دقیق یادم نیست. و حقیتا نمیخوام دوباره بخونمش. گفتم تو کامنت بالا که از هر چی اشک افرین دوری میکنم.
البته اشک هم برای بدن لازمه. شاید امروز برم بخونمش.
اون شعر گویی مشیری واقعا زیباست و شمارو به عمق اون سکانس میبره.
باور کنین همین الان صورتم سرخ شده و قلبم داره بلند میزنه.
به طور کلی هم حسی که به این اهنگ دارم اینه که این اهنگ با فضا سازی خوب، و اگر همونطور که گفتم، یک شعر خون قَدَر و خوب بیاد این شعر رو برای شما بخونه، حتما اشکتون رو در میاره.
خسته نباشید.
آره، یه مشکلی ایجاد شده بود و دوباره سایت رو برگردوندم به بکآپ قبلی. ولی خوشبختانه این دفعه نظرات رو ذخیره کرده بودم و دستی به سایت اضافهشون کردم.
آره، قبول دارم اگه شعر خوب خونده بشه، تاثیرش چند برابر میشه.
درک میکنم که چرا این شعر همچین تاثیری روت داره. شعر قشنگ و حسبرانگیزیه.
a monster call و ai ب عمیق ترینشون بود برا من (باتوجه به شرایط)
تو گیم هم زیاد تاثیر انچنانی نداشت به جز brothers tale
وان پیس خیلی از این سکانسهای تیرجرکر داره.
بک استوری که برای شخصیت های اصلی نمایش میدن فوق العادس
کلا توی انیمه ها چه فیلم چه سریال خیلی استفاده میشه و خوب بلدن ازش استفاده کنن
به شخصه سر هیچی مثه فیلم جاده ی فلینی اشک نریختم -__-
آره، ولی معمولاً ذات بیش از حد اکسپرسیو انیمهها تلاش سازندههاشون برای جریحهدار کردن احساسات رو برای شخص من خراب میکنه.
نمیدونم چرا هرگز هیچ فیلم و کتابی نتونسته اشکم رو دربیاره!حتی یه بار آنچنان سر این قضیه وسواس گرفتم که هرچی فیلم و کتاب غمگین و اشک آور بود گرفتم تا گریه کنم ، ولی نشد😶
توی زندگی واقعی چی؟ سر حوادث غمانگیز واقعی هم گریهت نمیگیره؟
کلا آدمی نیستم که احساساتم رو نشون بدنم یا بیرون بریزم.
فیلم One Day (2011)رو حتما ببینین
هان خوبه. اگه کسی تیرجرکر خوب سراغ داره، میتونه اینجا معرفی کنه. میتونی هر چیزی باشه، حتی ویدئوی کوتاه.
“نمایش اتفاقات و تصورات شیرینی که بنا به دلایلی هیچوقت اتفاق نیفتادند.
مرگ با یک لبخند.”
از این تِم توی لالالند خیلی شیک و قشنگ استفاده شد و واقعا اون تیکه فیلم به یاد موندنی بود
“مرگ با یک لبخند.” اضافی بود توی کپی 🙂
آره، استفادهی شزل از این تکنیک یکم کلیشهای ولی موثر بود، چون با یکی از درونمایههای فیلم یعنی فرصتهای از دسترفته همخونی داشت.