مشخصات فیلم فرزندان بشر Children of Men
عنوان اصلی: Children of Men
کارگردان: Alfonso Cuarón
سال انتشار: ۲۰۰۶
ژانر: علمی-تخیلی
خلاصهی داستان
سال ۲۰۲۷ است و آز آخرین باری که یک زن باردار شد، ۱۸ سال سپری شده است. انسانیت در معرض انقراض قرار دارد و ظاهراً انگلستان تنها کشوریست که هنوز نظم و قانون در آن برپاست. در این بین تیودور فارو از طرف همسر سابقش درگیر انجام ماموریتی بسیار حیاتی میشود: اسکورت کردن یک دختر آفریقایی مهاجر به نام کی به یک جای امن؛ دختری که میتواند نقشی کلیدی در اتفاقات آتی ایفا کند.
بررسی فیلم Children of Men
فیلمهای اکشن هالیوودی هیچوقت برایم جذابیت خاصی نداشتهاند. یعنی تعقیب و گریزها و تیراندازیها و جلوههای ویژهی رایج در این فیلمها به جای این که توجهم را جلب کنند، خستهام میکردند. این خستهکننده بودن حتی برای فیلمهای تحسینشدهی ژانر مثل فیلمهای نولان و اسپیلبرگ هم صادق بود، برای همین به این نتیجه رسیدم که شاید فیلمهای اکشن به درد من نمیخورند. به هر حال هرکس سلیقهی خاص خودش را دارد. ولی وقتی فرزاندان بشر را دیدم، متوجه شدم مشکل از سلیقهی من نیست؛ تا حالا یک فیلم اکشن درستحسابی ندیده بودم.
اولین چیزی که راجع به فرزندان بشر باید گفت این است که فیلمبرداری و تدوین بینظیری دارد. دقت کردید در فیلمها وقتی دعوا و درگیری جریان دارد، دوربین دائماً کات میخورد؟ Children of Men این کار را انجام نمیدهد. دوربین فیلم بسیار جسور و سمج است و از اکشنی که در صحنه جریان دارد نمیترسد. یکی از معروفترین سکانسهای فیلم که باعث شد این سوال برای خیلیها ایجاد بشود که آیا این سکانس واقعاً در یک برداشت گرفته شده (و صد البته جواب «خیر» هست)، سکانسیست که در آن دار و دستهای عصبانی به خودرویی که شخصیت اصلی سوارش است، حملهور میشوند و سپس حین این که راننده در حال دندهعقب رفتن در جاده است تا از دستشان فرار کند، دو موتورسوار دنبالشان میافتند و برای نشانهگیری و تیراندازی در امتداد خودرو حرکت میکنند. در کل این سکانس بسیار طولانی و پر التهاب ما شاهد هیچگونه کاتی نیستیم. دوربین دائماً وسط ماشین در حال چرخیدن است و اضطراب سرنشیناش را نشان میدهد؛ تا حدی که تماشاچی دیگر تماشاچی نیست و انگار خودش داخل ماشین نشسته، ولی این سکانس با استفاده از روشهای پیچیدهی تدوین به این شکل درآمده و در اصل برداشتهای متعددی داشته است. اینجاست که Children of Men راه خودش را از فیلمهای اکشن دیگر سوا میکند: دوری از ماستمالی کردن و استفاده از کلکهای سینمایی بیارزش و تلاش واقعی برای کمرنگ کردن مرز بین تماشاچی و فیلم. از این نظر فیلم شبیه به یک ویدئوگیم از آب درآمده که البته جای تعجب هم ندارد، چون به اعتقاد خیلیها یکی از منابع الهام اصلی کوآرون برای ساخت جو و استیل بصری فیلم بازی نیمهجان ۲ (Half-Life 2) بوده است.
حالا که حرف از واقعی بودن شد، باید به این نکته هم اشاره کرد که فرزندان بشر با وجود علمی-تخیلی بودن دنیایی واقعی را به تصویر میکشد. راجر ایبرت در نقدش از فیلم به خوبی این مساله را بیان میکند:
«کوآرون یک دنیای آیندهنگرانهی قابلقبول را به تصویر میکشد. لباسهای عجیبغریب تن شخصیتهای داستان نیست و هیچکدامشان قصد ندارند به کرهی ماه سر بزنند؛ طراحی شهری که داستان در آن اتفاق میافتد حاصل یک خیالپردازی پلاستیکی نیست، بلکه کاملاً شبیه به شهرهای امروزی است، با این تفاوت که خستهتر و بیروحتر به نظر میرسد. این دنیایی است که نه با انفجار، بلکه با یک زمزمه در حال به پایان رسیدن است و فیلم نقش یک هشدار را ایفا میکند. تنها چیزی که در آینده باید از آن بترسیم، خود گذشته است. گذشتهی خودمان. خودمان.»
این واقعگرایانه بودن شامل پیرنگ و شخصیتپردازی داستان هم میشود. برخلاف بیشتر فیلمهای اکشن ما شاهد الگوهای شخصیتی (سرباز قوی، هکر باهوش و …) نیستیم. تمام شخصیتهای فیلم (منجمله شخصیت اصلی) آدمهایی معمولی هستند و ضعفهای آدمهای معمولی را نیز دارند.
درست است که کشمکشی که داستان حول محورش میچرخد عملاً راجع به نجات دنیاست، ولی نه به آن شکل پر زرقوبرقی که عموماً به دیدنش عادت کردیم. همهچیز بسیار قابلباور است و آن چیزهایی هم که قابلباور نیستند (مثل باردار نشدن تمام زنها رو کرهی زمین به مدت ۱۸ سال) هیچوقت توضیح داده نمیشوند، چون تجربه ثابت کرده تلاش برای توضیح دادن این سناریوهای غیرمحتمل، خصوصاً در عرصهی فیلم که زمانی محدود دارد، در بیشتر مواقع کمکی به باورپذیرتر کردنشان نمیکند و اگر هم بکند، عموماً توضیح علمی یا تکنیکی پیچیدهایست که مخاطب عادی از آن سر در نمیآورد.
یکی از پیامهایی که تلاش برای انتقال آن بین آثار اکشن رایج است، تاکید روی ذات خراب انسان است. از کینگکونگ گرفته تا آواتار، بسیاری از فیلمهای این تیپی میخواهند کاری کنند آدم راجعبه انسان بودن خودش حس بدی پیدا کند (یا حداقل اعمال و خواستههای ذاتی خودش و همنوعانش را محکوم کند). تازه ما کاری به فیلمهای اسلشر و اکشنهای خشونتآمیز نداریم که کاری که خواسته یا ناخواسته انجام میدهند، بیتفاوت کردن مخاطب نسبت به زندگی انسانهای دیگر و عادی جلوه دادن خشونت است. البته هیچکدام از اینها پیامهای بدی نیستند؛ اتفاقاً در این دنیایی که هر روزش اشباع شده از اخبار جنایت و کشت و کشتار و فجایع انسانی و طبیعی، رقیق کردن تاثیر منفی خشونت روی ذهن انسان میتواند کار مفیدی باشد، چون در غیر این صورت شنیدن این اخبار باعث میشوند آب خوش از گلوی آدم پایین نرود؛ اصلاً شاید دلیل روانی پشت ساخته شدن و دیده شدن آثار خشونتآمیزی مثل سری فیلمهای اَره یا کارتون «دوستان شاد درختی» (Happy Tree Friends) همین باشد، ولی Children of Men این جرات را به خودش می دهد که خلاف این جریان شنا کند و در آخر پیام انساندوستانهی قدرتمندی منتقل کند. به نظرم این مهمترین عاملیست که Children of Men را از آثار اکشن دیگر متمایز میکند. درست است که داستان فیلم در دنیایی مزخرف اتفاق میافتد و در به تصویر کشیدن ذات خراب انسان هم کم نمیگذارد، ولی آخرش حسی که به شما منتقل میشود این است که تولد یک نوزاد چقدر میتواند اتفاق خرسندی باشد و ارزش زندگی انسان چقدر زیاد است. اینکه یک اثر اکشن سعی کند چنین پیامهای سطح بالایی منتقل کند و موفق هم بشود، کم چیزی نیست.
اگر بخواهم کسی را به سینما معرفی کنم، به او میگویم Children of Men را تماشا کند، چون بدون پیچیدگی و فیس و افاده و زیرآبی رفتن قدرت سینما را هم از لحاظ فنی و هم از لحاظ هنری به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشد و گزینهای مناسب برای آشنایی با این مدیوم فرهنگیست. درست است که فیلم سالی که روی پرده رفت آنطور که باید و شاید سر و صدا نکرد، ولی به نظرم یکی از آن فیلمهاییست که از دههی گذشته به یاد میماند و با گذر زمان ارزشش بیشتر معلوم خواهد شد.
جزو معدود فیلمهایی که فقط تند تند جلو میزدم تا زودتر تموم شه که هم از شر لحظات سنگین گذر و کسل کننده اش زودتر خلاص شم هم ببینم واقعا اخرش چیز خوبی هست که یا الکی معروف شده . مزخرف به تمام معنی
طبعاً مخالفم. به نظرم فیلم هر مشکلی داشته باشه، کسلکننده بودن جزو مشکلاتش نیست. یعنی حتی از داستان فیلم هم خوشت نیاد، حرکت دوربین کافیه تا جلب توجه کنه.
سلام.
{واقعا این مقاله ترجمه نیست؟}
سوال بالا حین خوندن مقاله تماما رو مخم بود.
حین اینکه داشتم مقاله رو میخوندم هی میومدم پایین تا به این جمله بر بخورم:
منبع:فلانی.
یا مثلا این جمله که ا{ین مقاله صرفا یک شوخیه بزرگ است!}
ببینید من کلا نه این فیلم را دیدم و نه تعریفش رو شنیدم. ولی شما اکشن ترمیناتور رو دوست نداشتین؟؟ really?
گفتم، من این فیلمو ندیدم ولی این رو خوب میدونم که این فیلم هر چقدرم که اکشنش خوب باشه، هر چقدرم که سکانس های اکشنش اوریجینال باشه یا به قول خودتون ماستمالی یا دستمالی نشده باشه به اکشن هایی مثل ترمیناتور یا اپوکالیپتو نمیرسه.
البته که موضوع کلی فیلم جالبه. ولی خب اگه میخواین یه همچین فیلمی رو ببینید هم براتون پیشنهادی دارم. Maze runner. البته میدونم که مثل این فیلم موضوع قابل قبولی از منظرِ واقعی بودن نداره، ولی به حدی ادرنالین خونتون رو میبره بالا که ممکنه وقتی دارین فیلم رو میبینین هفت هشتا سکته خیلی ریز بزنین.
در کل ممنون بابت نگارش این مقاله. ولی من هنوزم تو شوکم که نویسنده ی این مطلب کیه؟!
اقای اذسنه یا شخصِ دیگه ای. اگه شخصِ دیگه ای باشه که خب هیچی. ولی اگه اقای اذسنه من حتما بهتون پیشنهاد میکنم یک بار دیگه فیلم هایی که بالا گفتم رو با دقت بیشترتری ببینید😉
پ.ن:این مطلبو ندیده بودم تا وقتی که با کامنت امیر رو به رو شدم. بعد تصمیم گرفتم یه بار کامل مقاله رو بخونم. ولی ۳ بار مقاله رو خوندم و باز هم درک نکردم چرا نویسنده اکشن خالصِ فیلمی مثل اپوکالیپتو رو دوست نداره.
سپاس.
آره نویسندهش خودمم.
اپوکالیپتو رو هم خیلی دوست دارم. ولی منظورم از فیلم «اکشن»، اکشن مدرن بود. اپوکالیپتو بیشتر فیلم تاریخیه.
در کل منظور منو اشتباه متوجه نشید. من از فیلمای اکشن بدم نمیاد. صرفاً صحنههای اکشنشون تا حدی برام کسلکننده و فراموششدنی میشه. فقط خود اون صحنه اکشنه. ولی مثلاً مد مکس فیوری رود اینجوری نیست. یعنی صحنههای صرف اکشنشو بارها دیدم و سیر نمیشم.
«فیلمهای اکشن هالیوودی هیچوقت برایم جذابیت خاصی نداشتهاند. یعنی تعقیب و گریزها و تیراندازیها و جلوههای ویژهی رایج در این فیلمها به جای این که توجهم را جلب کنند، خستهام میکردند. این خستهکننده بودن حتی برای فیلمهای تحسینشدهی ژانر مثل فیلمهای نولان و اسپیلبرگ هم صادق بود، برای همین به این نتیجه رسیدم که شاید فیلمهای اکشن به درد من نمیخورند. به هر حال هرکس سلیقهی خاص خودش را دارد. ولی وقتی فرزاندان بشر را دیدم، متوجه شدم مشکل از سلیقهی من نیست؛ تا حالا یک فیلم اکشن درستحسابی ندیده بودم.»
وای بر تو! حتی مد مکس فیوری رود هم جذاب نیست برات؟ اینسپشن؟ سکانس تعقیب و گریز دارک نایت؟ ترمیناتور؟ تو دیگه چه اعجوبه ای هستی؟
اون موقع که این متنو نوشتم Mad Max Fury Road رو ندیده بودم (یا اصلاً نیومده بود؟). الان به نظرم با فاصلهی زیاد بهترین فیلم اکشنیه که دیدم و دقیقاً فیوری رود بهم نشون داد فیلمهای اکشن دیگه چی کم داشتن.
ترمیناتور ۲ هم صحنههای اکشن خفنی داره (خصوصاً تعقیب بین تریلی و موتور)، ولی حسم به اکشن اینسپشن و دارک نایت ولرم بود.