«قدیمیترین و قدرتمندترین احساس بشریت ترس است، و قدیمیترین و قدرتمندترین نوع ترس، ترس از ناشناختههاست.» نقلقولی از اچ.پی. لاوکرفت (H.P. Lovecraft)
در جهانهای بزرگ و پرپیچوخم بازیهای بتسدا چیزهای زیادی برای ترسیدن وجود دارند؛ از ابرجهشیافتههای غولپیکر و دثکلاهای (Deathclaw) بیرحمی که در تلفزار آلوده به رادیواکتیو فالاوت (Fallout) پرسه میزنند گرفته تا آدممکانیکیهای بدجنس دورفمانند و اژدهایان سلطهطلب در تمریل (Tamriel)، جهان مجموعه بازیهای طومارهای کهن (The Elder Scrolls). ولی بهعنوان یک ماجراجوی آبدیده (چه اسمتان بازماندهی تنها (Sole Survivor) باشد، چه اژدهازاده (Dragonborn)، چه برگزیده (Chosen One))، طولی نمیکشد که بازیکن به قدرتمندترین موجود کل سرزمین تبدیل میشود. وقتی هم که آنقدر قدرت در اختیار دارید، طوریکه میتوانید مثل آب خوردن سرسختترین دشمن را بکشید یا زندگی هزاران نفر را با ادا کردن یک واژه تغییر دهید، آن دشمنی که زمانی تهدیدآمیز به نظر میرسید، ابهت خود را از دست میدهد. از لحاظ انتقال فانتزی قدرت بازیهای بتسدا عملکردی عالی دارند، ولی وقتی ساکنین اسکایریم و تلفزار از بازیکن بیشتر از هر چیزی میترسند، خود بازیکن از چه کسی یا چه چیزی بترسد؟ اینجاست که پای لاوکرفت به ماجرا باز میشود.
ردپای وحشت کیهانی (Cosmic Horror) در کل دنیای گیم دیده میشود: از گایگاس (Gygas) در مادر ۲ (Mother 2) یا همان ارثباوند (Earthbound) گرفته تا خدایان بیرونی (Outer Gods) در الدن رینگ (Elden Ring). ولی مشخص است که نویسندگان بتسدا علاقهای خاص به لاوکرفت، این نویسندهی شگفتانگیز و عجیبوغریب دارند. تقریباً در همهی بازیهایی که آنها میسازند، حداقل یک اشارهی ریز به موجودات کیهانی، ناشناخته و فراتر از درک انسان میبینید. این داستانهای عجیب، این ماموریتهای فرعی مورمورکننده و توضیحناپذیر، این موجودات فرابعدی و متعلق به جهانهای دیگر – که عمدتاً در جهانسازی غنی و خوشساخت فالاوت و طومارهای کهن دیده میشوند – به عناصر هویتساز قصهگویی بتسدا تبدیل شدهاند و بعضاً در بطن داستان پنهان شدهاند تا طرفداران مشتاق با تلاش خود پیدایشان کنند یا مخاطبان معمولی، بیخبر از همهجا بهشان برخورد کنند و شوکه شوند.
شاید منبع الهام ماموریتها، شخصیتها و موجودات خیالی بتسدا تعداد زیادی کتاب، فیلم و ارجاعات مختلف به فرهنگ عامه باشد، ولی تعدادی از بهترین، خلاقانهترین و آزاردهندهترین این موارد تجلیلخاطر یا اقتباسی مستقیم از آثار برجسته و عجیب اچ.پی. لاوکرفت هستند.
فالاوت
با وجود ویرانههای پساآخرالزمانی جهانی که بهخاطر حماقت بشر نابود شده، حشرههای عظیمالجثه، انسانهای زامبیمانند (Ghoul) و غارتگران خونخوار، شاید فکر کنید جهان فالاوت در حالت عادی به قدر کافی ترسناک است. حتی پرتوهای رادیواکتیو نیز بهخودی خود نقش قاتل لاوکرفتی داستان را ایفا میکنند؛ چون نامرئی هستند، میتوانند از بیشتر انواع ماده عبور کنند و بدن انسان را از درون ویران کنند و بسوزانند، طوری که یک انسان صرفاً بهخاطر زندگی کردن نزدیک رادیواکتیو ممکن است به یک لجن زنده تبدیل شود. از این نظر، رادیواکتیو بهخودی خود ترسناکتر از هر موجود عجیبغریبی است که ممکن است فراتر از ستارهها وجود داشته باشد (اگر به مدرک بیشتری دربارهی خاصیت لاوکرفتی پرتوهای رادیواکتیو نیاز دارید، صرفاً «چرنوبیل»، مینیسری فوقالعادهی HBO را تماشا کنید). ولی بتسدا به این راضی نبود و باید کمی وحشت کیهانی نیز به دنیای فالاوت اضافه میکرد تا آن را هرچه بیشتر ناگوار جلوه دهد.
واضحترین تجلیلخاطر فالاوت ۳ از لاوکرفت ساختمان دانویچ (Dunwich Building) است. این بلوک اداری ویرانشده در قلب تلفزار پایتخت فقط حاوی غنیمت و تعدادی گول (Ghoul) وحشی نیست. نام آن ارجاعی مستقیم به یکی از داستانهای معروف لاوکرفت به نام «وحشت دانویچ» (Dunwich Horror) است، ولی ارتباطی کمرنگ با پیرنگ داستان دارد. به نظر میرسد که دانویچ بوررز (Dunwich Borers)، یک شرکت حفاری که قبل از بمباران اتمی در آنجا ساکن شده بود، چیزی را که در اعماق زمین دفن شده بود، پیدا کرده بود، چیزی که هیچگاه نباید کشف نمیشد. اگر بازیکن بهقدری شجاع باشد تا داخل ساختمان شود، پدیدههای توضیحناپذیر بسیاری را آنجا پیدا خواهد کرد: از صدای پایی که منبع آن مشخص نیست تا توهمات و ستون هرمیشکل سنگیای که زیر محفظهها وجود دارد و از آن زمزمههایی شنیده میشود. مورد آخر، لاوکرفتیترین چیزی است که در آنجا کشف میکنید، چون ریشهای نامشخص دارد، قدرت این را دارد تا کسانی را که نزدیکش هستند دیوانه کند و همچنین اسم «الحضرت» را (در کنار چند گزارش صوتی دیگر) پشتسرهم تکرار میکند. الحضرت نام نویسندهی خیالی عربی است که نکرونومیکون (Necronomicon) را نوشته است، کتابی نفرینشده که در بسیاری از داستانهای لاوکرفت حضور دارد.
پوینت لوکاوت (Point Lookout)، یکی از دیالسیهای فالاوت ۳، الهامگیری خود از لاوکرفت را با افتخار بیان کرد. در این دیالسی شاهد سکونتگاهی ساحلی، مردم ناقصالخلقه و بدطینت مردابنشین و کتابی پیچیده به نام کریوبکنیه (Krivbeknih) هستیم که طبق گفتهی کسی که آن را پیدا کرده، باید هرطور شده نابود شود. همهی این عناصر کلیشههای داستانهای لاوکرفت هستند. فقط اسمی از خود او آورده نشده.
فالاوت ۴ با اشاره به وحشتهای ناشناخته، عناصر لاوکرفتی را در دنیای فالاوت پررنگتر کرد. در این بازی شرکت حفاری دانویچ بوررز برگشته و با افتتاح یک معدن سنگ مرمر در بوستون، مرز فعالیتهای خود را به ایالتهای دیگر گسترش داده است. آنها بار دیگر جایی را حفاری کردهاند که بهتر بود به حال خود رها میکردند و این بار به جای پیدا کردن سنگ مرمر، معابد زیرزمینی پیدا کردند. پیش از بمباران اتمی، نزدیک بودن به چنین جای شومی باعث ایجاد بدبختیهای بسیار شد و تصادفهای غیرقابلتوضیح و مرگهای بسیاری در آنجا به وقوع پیوست، ولی بعد، اوضاع بدتر هم شد. وقتی بازیکن وارد معدن میشود، میبیند که آنجا از غارتگران گروه فورجد (Forged) پر شده، غارتگرانی که امیدوار بودند در آنجا آهن پیدا کنند، ولی چیزهایی کشف کردند که انتظار نداشتند. اگر وارد معدن شوید، در عمیقترین قسمت آن یک اتاق مخصوص اجرای تشریفات پیدا میکنید. طی یک سری فلشبک و توهم، اتفاقات وحشتناکی که در آن اتاق رخ دادند به شما نشان داده میشود: یکی از این اتفاقات قربانی شدن یک نفر روی سطح مرمری اتاق است که ۹ نفر دیگر که در آنجا محبوس بودند، مجبور به تماشایش شدند.
از زمان بمباران اتمی، در آنجا یک شکاف بزرگ ایجاد شد که پر از آب شده است. اگر وارد این شکاف شوید و در آن به سمت پایین شنا کنید، به یک مجسمهی دیوسنگی عظیمالجثه با ریشه و قدرت نامشخص برخورد میکنید. اگر در تاریکی اطراف بگردید، ساطوری منحصربفرد به نام دندان کرمو (Kremvh’s Tooth) را پیدا میکنید که به خون انسانهای قربانی بیشماری آغشته شده است. اعماق دریا، فرقههای مرموز و مجسمههای ساختهشده از خدایان ناشناخته و پلید جزو عناصر داستانی رایج در آثار لاوکرفت هستند و ردپای تاثیر او را میتوان بهوضوح در اینجا مشاهده کرد.
«الگوی پیکمن» (Pickman’s Model) یکی از داستانهای بهشدت آزاردهندهی لاوکرفت است که در آن یک نقاش برجسته (که از قضا او هم در بوستون ساکن است) نبوغآمیزترین و هیپنوتیزمکنندهترین و در عین حال وحشتناکترین و آزاردهندهترین اثر هنریای را خلق میکند که هرکس به عمر خود دیده است. منتها نکته اینجاست که الگوی او برای کشیدن اثر نه قوهی تخیلش، بلکه واقعیت است. «هدیهی پیکمن» (Pickman’s Gift) تجلیلخاطر بینقص فالاوت ۴ از این داستان است. در این ماموریت، بازیکنان وارد خانهای به نام «گالری پیکمن» میشوند که در آن مردی که فقط با نام «پیکمن» شناخته میشود، تعدادی نقاشی دلبههمزن و وحشتناک را به دیوار آویزان کرده که از خون قربانیهایش ساخته شدهاند. در تونلهای پرپیچوخم در زیر خانه، بازیکن پیکمن را پیدا میکند و این حق انتخاب را دارد تا بگذارد او بمیرد، او را نجات دهد یا با دستهای خودش او را بکشد. حتی کدزورث (Codsworth)، همراه روبوتیک بازیکن، در اشاره به نقاشیها خاطرنشان میکند: «چه وحشتناک. امیدوارم اینها بر اساس تجربه کشیده نشده باشند.» این دیالوگ او مشخصاً اشاره به پایان داستان اصلی است.
در مثال بعدی، ماموریت «راز خانهی کابوت» (The Secret of the Cabot House) را داریم. این ماموریت برداشتی مستقیم از هیچکدام از داستانهای لاوکرفت نیست، ولی بهشدت الهامگرفته از آثار اوست. اساساً ساکنین خانهی کابوت همه بیش از ۴۰۰ سال سن دارند و با استفاده از خون پدرشان، لورنزو کابوت (Lorenzo Cabot)، سروم جلوگیری از پیر شدن اختراع کردهاند. وقتی بازیکن کمی در خانه بگردد، کشف میکند که لورنزو یک باستانشناس بود که ویرانههای یک تمدن باستانی در بیابان عربستان را کشف کرد. در آنجا او شیئی مرموز را پیدا کرد که خود را به سر او چسباند و فیزیولوژی او را تغییر داد و بدین ترتیب به او (و بعداً خانوادهاش) جاودانگی بخشید. به بازیکن بستگی دارد که با او و خانوادهی کابوت چهکار کند، ولی ویرانههای کشفشده در بیابان، تمدن گمشده و شیئی که ماهیت ذهن و بدن را تغییر میدهند، همه جزو عناصر داستانی لاوکرفتی هستند.
بندر دور (Far Harbor)، یکی از دیالسیهای فالاوت ۴ نیز مثل پوینت لوکاوت طراحی بهشدت لاوکرفتی دارد و محیطهای ساحلی دورافتاده و موجودات جهشیافتهی ماهیمانند جزو واضحترین عناصر لاوکرفتی هستند. فرزندان اتم (The Children of the Atom)، فرقهای که در قلب داستان میبینیم، از لحاظ تمایل دیوانهوارشان به پرستش خدایان مرگبار نیز بسیار لاوکرفتی هستند.
طومارهای کهن
سرزمین تَمریل (Tamriel) نیز بهاندازهی تلفزار پر از داستانها و نیروهایی با ماهیت کیهانی است: از دانش از دسترفتهی دورفها گرفته تا قلمروی شاهزادگان دئادریک (Deadric) که در آن قوانین حاکم بر واقعیت دگرگون شدهاند؛ ترس لاوکرفت از چیزهای ناشناخته در تار و پود مجموعهی طومارهای کهن نیز هویداست.
اجازه دهید برای شروع به طومارهای کهن ۴: آبلیویون (The Elder Scrolls IV: Oblivion) اشاره کنیم. در این بازی ماموریتی به نام «سایهای بر فراز هکدرت» (A Shadow Over Hackdirt) وجود دارد که مثل ماموریتهای فالاوت اشارهای به عنوان یکی از معروفترین داستانهای لاوکرفت است: «سایهای بر فراز اینزماوث» (The Shadow Over Innsmouth). در این داستان، اعضای فرقهای ملحد که خدای باستانی دیگان (Dagon) را میپرستند، شهرک ماهیگیری متروکهی اینزماوث را تسخیر کردهاند و غیر از این، زیر دریایی که اطراف این شهرک قرار دارد، موجودات ماهیمانند بدترکیبی به نام عمیقزادگان (The Deep Ones) زندگی میکنند. مردم اینزماوث مدتهاست که با عمیقزادگان تولید مثل انجام دادهاند و نژاد ترکیبیای از انسانها را به وجود آوردهاند که چشمهای ورقلمبیده، دماغهای صاف و آبشش دارند. در آبلیویون، شهر کوچک هکدرت کشف کرد که عمیقزادگان در اعماق زمین، زیر معدنهایشان زندگی میکنند و کل اعضای شهرک از خدایان متعالی (The Divines) روی برگرداندند تا این موجودات بدترکیب را عبادت کنند. پس از اینکه بازیکن ماموریت را میپذیرد، مسئولیت نجات دادن یک آرگونین (Argonian) که اعضای بیمغز این فرقه گروگان گرفتهاند، به او سپرده میشود.
همهی شاهزادگان دئادریک لاوکرفتی هستند، چون:
- قوانین طبیعت و واقعیت – بهشکلی که ما میشناسیمشان – بر جهان آنها حاکم نیست
- آنها هر از گاهی در امور موجودات میرا دخالت میکنند، ولی در کل نسبت به آنها بیتفاوت هستند
ولی هیچکدام از آنها بهاندازهی هرمایئوس مورا (Hermaeus Mora) لاوکرفتی نیستند. هرمایئوس مورا که با نام دیو دانش (Demon of Knowledge) نیز شناخته میشود، اغلب در برابر میرایان شبیه یک ورطهی تاریک پدیدار میشود که انگار در دل واقعیت حفر شده یا شبیه به یک حجم ضرباندار از چشمهای در حال جستجو و شاخکهای متحرک به نظر میرسد. این حجم بیشکل و لرزان تا حد زیادی شبیه به توصیف لاوکرفت از قدیمیگانگان متعال (Great Old Ones) است، خصوصاً یوگ-سوتوث (Yog-Sothoth) که در دیگران دیوانگی به وجود میآورد. ولی هرمایئوس مورا نهتنها از لحاظ ظاهری شبیه به بهترین مخلوقات لاوکرفت است، بلکه شبیه به آنها نیز رفتار میکند.
در اژدهازاده (Dragonborn)، دیالسی اسکایریم، بازیکنان به ناحیهی جنوبی سولستیم (Solstheim) سفر میکنند که از خاکستر انفجاری بزرگ پوشیده شده است. همچنین این مکان منزلگاه فرقهای از پرستندگان هرمایئوس مورا است که میراک، کشیش اژدهای کهن (Dragon Priest Miraak) آن را رهبری میکند. در واقع، وقتی که بازیکن به آنجا میرسد، نفوذ و قدرت هرمایئوس مورا آنقدر زیاد شده که ساکنین سولستیم در خواب ستونهای هرمیشکل برای عبادت از او ساختند و وقتی بیدار شدند، هیچ خاطرهای از کاری که انجام دادند نداشتند. تنها راه برای رها کردن این مردم بیچاره از چنگ شاهزادهی دئادریک این است که از راه خواندن کتابهای سیاه و کتابهای قطور رازآلود دربارهی دانشهای ممنوعه به قلمروی اپوکریفا (Apocrypha) بروید و در آنجا میراک را شکست دهید. کل این قملرو و قوس داستانی مربوط به آن دربارهی جنونی است که دانش زیاد میتواند به ذهن موجودات میرا تحمیل کند.
خود این قلمرو همیشه در حال تغییر است و هیچگاه ثبات ندارد. این قلمرو عمدتاً متشکل از یک دریای سبز جوشان و آسمانی پر از شاخکهای لرزان است و ساختمانهای فرسودهی کلیساشکل عمدهی سطح قابلتردد و جامد آن را تشکیل میدهند. همهجا – تاکید میکنیم؛ همهجا – پر از قفسهها، انباشتهها، ردیفها و دستههای کتاب است. این کتابهای قطور شامل همهی دانشی که برای یادگیری وجود دارد میشوند و جویندگان (Seekers) کطولحوشکل و خرامندگان (Lurker) ماهیشکل متعصبانه از آنها محافظت میکنند. قلمروهای غیرقابلدرکی که از راه رویا و وردهای جادویی ثبتشده در کتابهای قطور قابلدسترسی هستند، و همچنین این مفهوم که دانستن چیزهایی که نباید دانسته شوند، باعث ایجاد دیوانگی میشوند، جزو عناصر داستانهای لاوکرفت هستند. هرمایئوس مورا مثالی بینقص از تلاش بتسدا برای خلق شخصیتی است که کاملاً لاوکرفتی است، ولی در عین حال کاملاً به جهان آنها تعلق دارد.
استارفیلد
در آخر، بیایید نگاهی به استارفیلد (Starfield) بیندازیم که هنگام نوشته شدن این مطلب بهزودی قرار است منتشر شود. با اینکه داستانهای لاوکرفت علمیتخیلی خالص نیستند، در آنها به درونمایهی موجودات بیگانه، کائنات و موجوداتی که در تاریکی بین ستارگان ساکناند پرداخته میشود. اینها همه عناصری هستند که در داستانهای علمیتخیلی خوب بهوفور یافت میشوند. در وحشت کیهانی، بیشتر عناصر رازآلود و دیوانهکننده اهمیت دارند تا خود زمینهی داستانی.
آیا الهامگیری بتسدا از لاوکرفت، در استارفیلد نیز قابلمشاهده خواهد بود؟ با توجه به اینکه بازی قرار است ۱۰۰۰ سیاره داشته باشد و ۱۰۰۰ سیاره نیز احتمالات بیانتها فراهم میکنند، غیرممکن است اگر فکر کنیم که هیچکدام از ماموریتها و مکانهای بازی حداقل اشارهای به سبک وحشت کیهانی نخواهند داشت. وقتی که تاریخچهای به وسعت تاریخ کائنات وجود دارد، مگر میشود عناصر لاوکرفتی خواسته یا ناخواسته خودی نشان ندهند؟
پیدا کردن ویرانههای تمدنهای از بین رفته و کشف کردن اشیاء عجیب و ناشناختهای که قدرتی بزرگ و غیرقابلدرک دارند، سوژههای مناسبی برای ماموریتهای جانبی جالب هستند. غیر از این، پیدا کردن فرقههای باستانیای که زمانی بهلطف در اختیار داشتن دانش حقیقی کائنات، قدرت این را داشتند تا واقعیت را تغییر دهند یا به افراد نادان هوشمندی ارزانی کنند، و آشوبی که این فرقهها ایجاد کردند نیز سوژهی مناسبی است. شنیدن زمزمههای موجوداتی که بین ستارگان زندگی میکنند یا برخوردی هرچند کوتاه با موجودات چهاربعدی غیرقابلدرکی که بههنگام پرش به سرعت سریعتر از نور خودی نشان میدهند، حس رازآلود بودن عمیقتری به کائنات اضافه خواهد کرد. شاید هم باعث شوند روی صندلی لرزه به تنتان بیفتد.
آینده هرچه در چنته باشد، با توجه به گذشتهی بتسدا میتوانیم مطمئن باشیم که در اعماق تاریک نقشهی بازی، حداقل یک موجود لاوکرفتی پیدا خواهد شد.
منبع: Goombastomp.com
انتشار یافته در:
این استارفیلد آنلاینه یا تک نفره؟
تکنفره.