شناسنامهی فیلم سوپرمن ۴: در جستجوی صلح
کارگردان: سیدنی جی. فیوری
بازیگران: کریستوفر ریو، مارگو کیدر، جین هکمن، مارک پیلو
خلاصه داستان: دنیا چیزی با جنگ اتمی فاصله ندارد، بنابراین سوپرمن تصمیم میگیرد همهی سلاحهای اتمی را نابود کند. اما لکس لوتر ابرشروری به نام مرد هستهای را میسازد که قدرت کافی برای نابودی سوپرمن را دارد.
امتیاز imdb به فیلم: ۳.۷ از ۱۰
امتیاز متاکریتیک: ۲۴ از ۱۰۰
شنیدهاید که میگویند: «هرچه بگندد نمکش میزنند؛ وای بهروزی که بگندد نمک»؟ روزی که سوپرمن ۴ منتشر شد، روزی بود که نمک گندید. «سوپرمن ۱» تلاش کرد ژانر سینمای ابرقهرمانی را از باتلاق کمپ (Camp)، مضحکه و بودجهی پایین بیرون بکشد و به آن جدیت و اعتبار ببخشد و در این کار موفق شد. سوپرمن ۴ بازگشت ژانر ابرقهرمانی به تمام چیزهایی بود که سوپرمن ۱ میخواست ژانر را از آنها نجات دهد. «سوپرمن ۴» آنقدر بد بود که تا سال ۲۰۰۶ دیگر کسی سراغ فیلم ساختن از سوپرمن نرفت.
داستان شکست سوپرمن ۴ بسی غمانگیز است. اگر احیاناً رویای فیلمسازی در سر دارید، ولی بهنظرتان امکانپذیر نیست و دنبال یک عامل خارجی میگردید تا این رویا را از سرتان بیرون کند، شاید بد نباشد داستان ساخته شدن «سوپرمن ۴» را بشنوید، چون شامل تمام ویژگیهای ضدحالی میشود که میتوانید در پروسهی ساختن یک فیلم با آنها روبرو شوید. پشتصحنهی «سوپرمن ۴» جایی بود که رویاها میرفتند تا بمیرند.
- بررسی فیلم Superman (1978) | پایهگذار سنت سینمای ابرقهرمانی
- بررسی فیلم Superman II (1980) | سوپرمن به پیشتازی خود در سینما ادامه میدهد
- بررسی فیلم Superman III (1983) | ترکیبی از یک داستان خوب و یک داستان بد
پس از شکست سوپرمن ۳ و سوپرگرل (Supergirl)، اسپینآف سوپرمن، الکساندر و ایلیا سالکایند (Alexander & Illya Salkind)، تهیهکنندگان مجموعه، عطای آن را به لقایش بخشیدند و حقوق سوپرمن را به قیمت ۵ میلیون دلار به شرکت فیلمسازی کنن (Cannon Group Inc) فروختند.
مشکل اینجا بود که شرکت فیلمسازی کنن یک شرکت بنجل بود که هر سال به صورت فلهای دهها فیلم درجه ۴ تولید میکرد و سالها میشد که هیچ فیلم موفقی در کارنامهاش نداشت، برای همین در شرایط اقتصادی وخیمی به سر میبرد.
موقعیکه کنن به حقوق سوپرمن ۴ دست پیدا کرد، تا خرخره در بدهی فرو رفته بود. با اینکه کریستوفر ریو (Christopher Reeve) دیگر قصد نداشت در نقش سوپرمن بازی کند، کنن با یک سری وعده و وعید بسیار وسوسهبرانگیز او را ترغیب کرد به این نقش برگردد. کنن به ریو قول داد که به او اجازهی انتخاب داستان و کارگردان سوپرمن ۴ را بدهد و همچنین بودجهی پروژهی شخصی او با نام بچهزرنگ (Street Smart) را فراهم کند.
یکی از دغدغههای شخصی ریو جلوگیری از وقوع جنگ اتمی بود که آن روزها، بهخاطر تنش بین آمریکا و شوروی در دههی ۸۰ سایهاش روی بشریت سنگینی میکرد. برای همین طبق انتخاب او در سوپرمن ۴ صحنهای هست که در آن سوپرمن بعد از ارائهی سخنرانیای در سازمان ملل متحد همهی کلاهکهای هستهای دنیا را جمع میکند، در یک تور بزرگ جمعشان میکند و به سمت خورشید پرتابشان میکند. این صحنه بسیار شعارزده است، ولی در عین حال جذابیتی خفته در آن نهان است. ذات سوپرمن آنقدر آرمانگرایانه است که شاید تنها ابرقهرمانی باشد که بتوان چنین صحنهای را برایش نوشت.
ولی متاسفانه قضیهی مربوط به جمع کردن کلاهکهای هستهای صرفاً بخش کوتاهی از فیلم است و برخلاف آنچه که از عنوان فیلم برمیآید، جستجوی صلح موضوع اصلی آن نیست. موضوع اصلی فیلم ظهور شرور جدیدی به نام مرد هستهای (Nuclear Man) است که لکس لوتر (که دوباره به فیلم برگشته) او را ساخته است.
مرد هستهای موجودی بسیار قدرتمند است، ولی یک نقطهضعف بزرگ دارد و آن هم این است که فقط با نور خورشید کار میکند. بهمحض اینکه در محیطی تاریک قرار بگیرد، مثل رباتی که باتریاش تمام شده خاموش میشود. مرد هستهای پتانسیل این را داشت که شرور قابلقبولی شود. ولی تمام پتانسیلی که داشت هدر رفت و دلیل آن هم دلیل پشت اصلی شکست فیلم است: خساست کَنِن.
یک ماه پیش از آغاز مراحل فیلمبرداری، کنن بودجهی فیلم از از ۳۶ میلیون دلار به ۱۷ میلیون کاهش داد. اگر فیلم را ببینید، تاثیر آن را بهوضوح مشاهده خواهید کرد. جلوههای ویژهی سوپرمن ۴ جزو بدترین جلوههای ویژه بین فیلمهای ابرقهرمانی هستند. این جلوههای ویژه آنقدر بد هستند که باعث شدهاند سوپرمن ۴ رسماً شبیه به یک فیلم ناتمام به نظر برسد.
غیر از جلوههای ویژهی مضحک فیلم، کنن نزدیک به ۴۰ دقیقه از محتوای داستانی فیلم را حذف کرد تا بتواند با کوتاه کردن آن نوبتهای بیشتری فیلم را در سینما پخش کند و بلیطهای بیشتری بفروشد. این تصمیم هم باعث شده سوپرمن ۴ از لحاظ داستانی ضعیفترین و بیمنطقترین فیلم مجموعه تبدیل شود.
متاسفانه برای کنن سوپرمن ۴ چیزی نبود جز راهی برای خلاص شدن از بدهیهایی که جمع کرده بود، ولی بیمیلی و بیذوق بودن و تنگنظری آنها آنقدر شدید بود که در نهایت به ضرر خودشان عمل کرد و باعث شد سوپرمن ۴ از شدت بد بودن به شکست تجاریای تبدیل شود که از آن میترسیدند و آنها را بهطور کامل ورشکسته کند.
سوپرمن ۴، و بهطور کلی مجموعهی سوپرمن کریستوفر ریو، مثال بارز از اثری است که بهدست آدمهای بیذوق، پولکی و کوتهنظر به قهقرا رفت و پتانسیل فوقالعادهی آن نابود شد. نکتهی جالب دربارهی آدمهای زرنگ و حسابگر این است که زرنگبازیهایشان همیشه به ضرر خودشان تمام میشود. اگر کنن اینقدر از لحاظ مالی به این فیلم کملطفی نمیکرد و در اتاق تدوین داستان فیلم را به گند نمیکشید، شاید سوپرمن ۴ دقیقاً به همان فیلم خوب و محبوبی تبدیل میشد که میتوانست شرکتشان را از ورشکستگی نجات دهد.
سوپرمن ۴ فیلمی بود که تهیهکنندگان آن هر کاری از دستشان برمیآمد انجام دادند تا شکست آن را تضمین کنند و موفق هم شدند. این فیلم پتانسیل داشت، ولی در نهایت بهخاطر ایگو و کوتهنظری یک سری آدم که ارزشی برای هنرسازی و شخصیت سوپرمن قائل نبودند، با کله سقوط کرد و پروندهی مجموعهی سوپرمن با بازی کریستوفر ریو را برای همیشه بست. در آخر جا دارد نقلقولی از خودزیستنامهی ریو بیاورم که بسیار خلاصه و مفید دلیل شکست این فیلم و کلاً همهی فیلمهای ماستمالیشدهای را که تاکنون ساخته شده و قرار است در آینده ساخته شوند توضیح میدهد:
محدودیت بودجه و کاهش بودجه در همهی زمینهها مانع بزرگی سر راهمان قرار داده بود. کنن فیلمز در آن واحد سی پروژه در دست تولید داشت و بین آنها سوپرمن ۴ هیچ توجه ویژهای دریافت نکرد. بهعنوان مثال، کانر و روزنتال (فیلمنامهنویسها) صحنهای را نوشته بودند که در آن سوپرمن در خیابان چهلودوم (۴۲nd Street) نیویورک فرود میآید و در امتداد خطوط زرد دوتایی راه میرود تا وارد سازمان ملل متحد شود و در آنجا سخنرانی کند. اگر این صحنه برای سوپرمن ۱ نوشته شده بود، ما آن را در خیابان چهلودوم واقعی فیلمبرداری میکردیم. ریچارد دانر (Richard Donner)، (کارگردان اولین فیلم)، حرکت و واکنش صدها رهگذر و ماشین را بهطور دقیق طرحریزی میکرد و تصویر مردمی را نشان میداد که از پنجرهی دفتر کارشان با دهان باز به سوپرمن خیره شده بودند که مثل نینواز هاملین در حال راه رفتن در خیابان بود. بهجایش مجبور شدیم صحنه را در پارک صنعتیای در انگلستان فیلمبرداری کنیم، آن هم در حالیکه باران میآمد. حدوداً صد سیاهیلشگر داشتیم و دور و برمان حتی یک دانه ماشین هم نبود. حدوداً دهتا کبوتر هم برای ایجاد اتمسفر در هوا رها شده بودند. حتی اگر داستان هوشمندانه بود، فکر نمیکنم هیچگاه میتوانستیم با چنین رویکردی انتظارات مخاطب را برآورده کنیم.
انتشار یافته در:
میگم یه سوالی جناب فربد،برای فیلم سوپرگرل هم میخواین نقد بنویسین یا نه ؟
قصدم بر اینه که در نهایت از همهی فیلمها و سریالهای سوپرهیرویی مطرح نقد بنویسم و در نهایت یه کتاب مفصل ازش دربیارم. ولی خب باید ببینم میرسم به اونجا یا نه.